کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

تشنه ی کتاب که بودم ، وقتی در شهر می گشتم، با چراغ بودم یا بی چراغ ، جایی را نمی یافتم که سیرابم کنند.

اما یکسالی می شود که دوستان ، دور هم جمع شدند و سقاخانه بنا کردند و تشنگان را آب می نوشانند.

"کتابستان اراک" ، سقاخانه است. سقاخانه ای که با همت بنا شد و با تلاش به راهش ادامه میدهد.

سقاخانه ، "کتابستان اراک" است که مامن اهالی فرهنگ و ادب و هنر است.

هرگاه تشنه شدی یا خسته بودی و دنبال مامن می گشتی، به سقاخانه ی "کتابستان" سری بزن.

یاعلی

::
آدرس: اراک، خیابان خرّم، جنب هتل زاگرس

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندها

۳۶ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۳۰
مهر


حافیض

کارهای مشترک ناصر فیض و حافظ

حافظ+فیض=حافیض

 

- به آب روشن می عارفی طهارت کرد
و رفته رفته به این کار زشت عادت کرد!

- برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
لیلی آمد دم در،گفت:بیا برق آمد!

- آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا خیس آمد!

از ناصر فیض سه کتاب "املت دسته دار" ، "نزدیک ته  خیار" و "فیض بوک" چاپ شده است که در کتابستان موجود است، حالا اگر از این شعر ها خوشتان آمده بازهم بخوانید:

  • محمد گازرانی
۳۰
مهر

گفتی: "نظر خطاست" ، تو دل می بری رواست؟!

خود کرده جرم و خَلق، گنهکار می کنی؟!

***

یاعلی

  • محمد گازرانی
۲۹
مهر


پاییز اگر چه سیلی اش سنگین است

تا عشق تو هست زندگی شیرین است

در خاک ،بهار خویش را می جویند

افتادن برگها دلیلش این است

***

تلخ است که لبریز حقایق شده است

زرد است که با درد موافق شده است

شاعر نشدی و گرنه می فهمیدی

پاییز بهاریست که عاشق شده است

***

میلاد عرفان پور

 

  • محمد گازرانی
۲۹
مهر


شاعر سودای میز ندارد 

مصاحبه ی محمود حبیبی کسبی با یوسفعلی میرشکاک


 

با ظهور انقلاب اسلامی، به تبع تمام مسایل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران، ادبیات و هنر ما نیز دست خوش تغییر و تحولاتی شد. مهمترین جلوه تمایز شعر پیش و پس از انقلاب را در چه زمینه ‎‎ای بررسی می کنید؟


به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه بر نگذرد

خداوند جان و خداوند رای

خداوند روزی ده رهنمای


تفاوتی که شعر پیش از انقلاب با پس از انقلاب دارد، این است که در شعر پیش از انقلاب، تمنای انقلاب وجود دارد. یعنی به طور مثال در شعر اخوان، تمنای انقلاب وجود دارد. وی می گوید: «نادری پیدا نخواهد شد امید/ کاشکی اسکندری پیدا شود». این تمنا مبین این ماجراست که او دنبال کسی است که پیدا شود و رل نجات بخش را بازی کند. چون آن ها، آن وضعیت را برنمی تابیدند، یا به طور مثال منوچهر آتشی، به ویژه در شعر ظهور، قایل به این موضوع است که ناجی می آید و عدل و داد را همچون قنات های آب بر پهنه بیابان جاری می کند. فروغ فرخ زاد هم می گوید که کسی می آید، کسی دیگر، کسی چنین و چنان و... این انتظار در شعر قبل از انقلاب، انتظار برافتادن و خروج از وضعیت موجود است به یک موقعیت برتر.


  • محمد گازرانی
۲۹
مهر

این بار شعر طنز از زرویی نصرآباد:

 

مدعیان

ما وارثان وحی و تنزیلیم
عاشق ترین مردان این ایلیم

مردم تمام از نسل قابیلند
ما چند تا، فرزند هابیلیم

آن دیگران ناز و ادا دارند
ما بی قر و اطوار و قنبیلیم

در بین ما یک عده هم هستند...
این روزها مشغول تعدیلیم

در این دویدنها رسیدن نیست
عمری است ما روی تردمیلیم

  • محمد گازرانی
۲۹
مهر


... فَما اَحْلى اَسْمآئَکُمْ، وَاَکْرَمَ اَنْفُسَکُمْ، وَاَعْظَمَ شَاْنَکُمْ، وَاَجَلَّ خَطَرَکُمْ

پس چقدر شیرین است نامهایتان ، و بزرگوار است جانهاتان ، و بزرگ است مقامتان  ،و برجسته است منزلت و موقعیتتان

وَاَوْفى عَهْدَکُمْ، وَاَصْدَقَ وَعْدَکُمْ، کَلامُکُمْ نُورٌ، وَاَمْرُکُمْ رُشْدٌ، وَوَصِیَّتُکُم  التَّقْوى

و با وفاست عهدتان و راست است ، وعده تان سخنتان نور  ، و دستورتان یکپارچه رشد و رستگارى است، سفارشتان پرهیزکارى

 وَفِعْلُکُمُ الْخَیْرُ، وَعادَتُکُمُ الاِْحْسانُ، وَسَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ...

 و کارتان خیر و خوبى ، و عادت شما احسان و نیکى  ، و شیوه   شما کرم است ...

  • محمد گازرانی
۲۹
مهر

 

نمی دانیم چه سری است که مقدمه ی ماه محرم این همه عید پشت سر هم چیده شده است!

میلاد امام هادی ، نوه ی امام رضای خودمان مبارک.

اگر توی این سال ها سامرا رفته باشی و حرم آواره ی ایشون رو دیده باشی بیشتر به اون حدیث ایمان میاری که با این مضمون فرمودند: "دشمنان ما برای ما عیدی باقی نذاشتن!"

به هر حال امیدوارم تو این شب عزیز عیدی های خوشکل خوشکل از امام هادی بگیرید و ما رو هم دعا کنید.

تقدیم به محبین آقا:

آستان خدا کمال شما

هفت پرواز زیر بال شما

با شما می شود به قرب رسید

ای وصال خدا وصال شما

گاه با آدم و گهی با نوح

 

  • محمد گازرانی
۲۷
مهر

این بار رفتم سراغ سعید بیابانکی و یه شعر قدیمی:

 

گلنار

حاج قربان علی سلام علیک

پسر جان علی سلام علیک

نام بنده غلام می باشد

خدمتم هم تمام می باشد

رشته ام هست کارگردانی

ولی از منظر مسلمانی

 

  • محمد گازرانی
۲۶
مهر

خیلی اتفاقی یه وبلاگ پیدا کردم که اونم تو کار کتابه و مشابهت های زیادی به ما داره :

دیروز توپ بود و تانک و سنگر و خاکریزهای خاکی و ...

امروز قلم است و کتاب و نشریه و سایت و خاکریزهای کاغذی و ...

http://defaenarm.blogfa.com/

  • محمد گازرانی
۲۶
مهر

یک ایده جالب: مهمان خود را کتابخوان کنید!

امروز در جریان کار اداری توفیقی شد تا با یکی از پرسنل مرکز تحقیقات نیروی انتظامی آشنا شوم. از درجه های نظامی سر در نمی آورم اما فامیلی اش یزدانی بود. گفتند که همسر محترمه شان نیز کارشناسی ارشد کتابداری می خوانند و درحال تکمیل و تدوین پایان نامه شان هستند و البته خیلی مشتاق ترویج فرهنگ کتابخوانی!

می گفت در منزل شان فاصله ای بین شیشه میز و میز مبلمان ایجاد کرده اند و دورتادور فضای خالی زیر شیشه این میز کتاب چیده اند. وقتی مهمانی برایشان می رسد و چشمش به کتاب ها می افتد، تحریک می شود تا حتی برای تورق هم که شده کتاب ها را برداشته و نگاهی بیندازد.

اگر علاقه داشت که خودش کتاب را برای مطالعه می برد و اگر نه، او را تشویق می کنند که کتابی برده و مطالعه کند.

خیلی برایم جالب بود! البته ما هم به جای دکور منزل، یک قفسه کتابخانه تعبیه کرده ایم و گاه گداری مهمانی کتابی به امانت می برد، اما کار این زن و شوهر خیلی تاثیرگذارتر است.

راه های ترویج فرهنگ کتابخوانی زیاد است. مهم پیدا کردن راه است!

به نقل از: خاکریزهای کاغذی


  • محمد گازرانی
۲۶
مهر


حالا که ایام عیده  و روزهای شادی اهل بیته قصد کردم هر روز با یه مطلب طنز حسابی بخندونمتون، اولین شعرمون  هم  شعر کلید ناصر فیض باشه که بوی سیاست هم داشته باشه!

پیشاپیش از رفقایی که ذهن منحرف دارن و  از این شعر برداشت های خاک بر سری می کنن، عذرخواهی می کنم:

 

وا میشود به عادت معمول با کلید

هر قفل و در،به دست شما هست تا کلید

درها بدون شک،همگی باز می شوند

در قفلشان فرو برود هر کجا، کلید

 

  • محمد گازرانی
۲۶
مهر


از نوشته های مرحوم قیصر امین پور:

بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید

و بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت...

بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬بعضی جلد ضخیم، بعضی جلد نازک وبعضی اصلا جلد ندارند.

بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و بعضی با کاغذ خارجی.

  • محمد گازرانی
۲۵
مهر


"ن" نام کتاب حسین جنتی است که انتشارات فصل پنجم آن را روانه بازار کرده است. البته غیر از این غزل زیر ، به نظر حقیر تنها دو سه غزل خوب دارد.
تقدیم شما:
 
باید که ز داغم خبری داشته باشد
هر مرد که با خود جگری داشته باشد

حالم چو دلیری است که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن، پسری داشته باشد!

حالم چو درختی است که یک شاخه‌ی نااهل
بازی‌چه‌ی دست تبری داشته باشد

سخت است پیمبر شده باشی و ببینی
فرزند تو دین دگری داشته باشد!

آویخته از گردن من شاه‌کلیدی
این کاخ کهن، بی که دری داشته باشد

سردرگمی‌ام داد گره در گره اندوه
خوش‌بخت کلافی که سری داشته باشد

یاعلی

  • محمد گازرانی