کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

تشنه ی کتاب که بودم ، وقتی در شهر می گشتم، با چراغ بودم یا بی چراغ ، جایی را نمی یافتم که سیرابم کنند.

اما یکسالی می شود که دوستان ، دور هم جمع شدند و سقاخانه بنا کردند و تشنگان را آب می نوشانند.

"کتابستان اراک" ، سقاخانه است. سقاخانه ای که با همت بنا شد و با تلاش به راهش ادامه میدهد.

سقاخانه ، "کتابستان اراک" است که مامن اهالی فرهنگ و ادب و هنر است.

هرگاه تشنه شدی یا خسته بودی و دنبال مامن می گشتی، به سقاخانه ی "کتابستان" سری بزن.

یاعلی

::
آدرس: اراک، خیابان خرّم، جنب هتل زاگرس

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندها

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جعفریان» ثبت شده است

۱۷
مهر

خواستم مطلب جدید بذارم دیدم که نسبت به نوشته استاد میرشکاک در مورد جعفریان کم لطفی شده.

اگر وقت کردید یه بار دیگه بحونیدش که چیز عجیبی ست:

محمد حسین جعفریان

یاعلی

  • محمد گازرانی
۰۹
مهر

جعفریان را قبلا خدمتتان معرفی کرده ام، استاد میرشکاک را هم. و این دو هر کدام انسان های عجیبی هستند که اگر یک بار توفیق زیارتشان را درک کرده باشی تا مدت ها نمی توانی شخصیتشان را درک کنی.

حالا سیدِ میرشکاک، حسین جعفریان را روایت می کند.

  • محمد گازرانی
۲۶
شهریور

جناب جعفریان را پیش تر ها در مطلبی که راجع به افغانستان نوشته بودم، معرفی کردم. امروز 3شنبه، 26 شهریور قرار است مراسمی برای تجلیل از شخصیت این فیلم ساز ِ شاعر ِ داستان نویسِ خبرنگارِ... برگزار شود.

تهران،خ طالقانی ، خ مظفر شمالی، نخلستان اوج

اگه تهرانید حتما شرکت کنید چون این مرد، مردِ بزرگی است و قرار است چند مردِ بزرگ دیگر نیز در این مراسم شرکت داشته باشند : استاد علی معلم که حال و روز خوشی هم ندارند ،استاد یوسفعلی میرشکاک،داریوش ارجمند، بهروز افخمی ، خسرو معتضد و...

کتاب زیر از جناب جعفریان است:

انشا الله می بیتمتان

یاعلی

  • محمد گازرانی
۱۴
شهریور

واقعا جالبه همین امروز که مطلب جانستان کابلستان را می نویسم ، دوستی می آید و برایم مطلب می گذارد که "جانستان کابلستان..." ، همین ، دیگر هیچ چیز ننوشته است ، به "صبوح" ،وبلاگ زیبایش ،که سر می زنم می بینم مطلب خوبی در مورد این کتاب نوشته که برایتان نقل می کنم:

جانستان کابلستان

دو سه روزی از خواندن جانستان می گذرد و برای من که از روی تنبلی یادداشت منِ او را ننوشتم این نکته واضح است که
فی التاخیر آفات
از بی برنامگی امیرخانی در سفرش بسی در حیرتم. مردک دست زن و بچه خردش را گرفته است و به دیار غریب رفته برای چکر. (مردک را به افغانی نوشتم!) کتاب برای خواننده ای که همیشه به چشم حقارت به مردمان افغان نگریسته و همیشه قاه قاه به عبارت (کشورِ دوست و برادر) خندیده است حکم نوش دارو را دارد و امیدوارم نوش داروی بعد از مرگ سهراب نباشد. از امیرخانی نمی توان انتظار داشت که در اثرش فقطِ فقط به افغانستان بپردازد. نه، او برایت از انتخابات ایران و لبنان و عراق و افغانستان می گوید و تو را با تحلیل های ژئوپلیتیکی خودش روبرو می کند! برایت از تفاوت های سید حسن نصرالله و اسامه بن لادن می گوید. برایت از تدبیر آمریکا در انتخابات افغانستان می گوید. برایت از منطق وارون آقای گاورمنت می گوید. از او که جز به ساختار بروکرات خود به چیز دیگری نمی اندیشد نه به صدور انقلاب و نه به تثبیت آن برای مردمان وطن. آنان که در خاک غربت در پی ذره ای محبتند از سوی سفارت جمهوری اسلامی ایران
آن چه رضا امیرخانی می نگارد را می پسندم چرا که از روی صداقت است و سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. آرمان ها را می شناسد و مضحک نمی داند اما در این راه از انتقادهای سازنده ولو به کامی برخی تلخ چشم نمی پوشد و این است که نویسنده را به تو نزدیک تر میسازد. بنابر سنت حسنه همیشگی قطعه ای از کتاب را که به زعم خود بهترین دانم می نگارم:

" هر بار وقتی از سفری به ایران برمی گردم، دوست دارم سر فرو بیافکنم و بر خاک سرزمینم بوسه ای بیافشانم... این اولین بار بود که چنین حسی نداشتم... بر عکس، پاره ای از تنم را به جا گذاشته بودم پشت خطوط مرزی، خطوط بی راه و بی روحِ مرزی. خطوط مِید این بریطانیای کبیر
پاره ای از نگاه من، مانده بود در نگاه دختر هشت ماهه... بلاکش هندوکش... "
***
روبه روی حرم امام رضا، جانستان عالم می ایستیم و سلام می دهیم و برای چشمان بلاکش هندوکش، برای انسان ایرانِ بزرگ دعا می کنیم.
یاعلی

  • محمد گازرانی
۱۴
شهریور

کنار دست ما کشور عزیزی است که سال هاست در مقابل هجوم بیگانه قد خم نکرده و ذلیل نشده است. روس و طالبان و امریکا و... را از خود رانده است و سال هاست که مردمش در سختی و خاک و خون زندگی می کنند، و تنها کاری که ما در قبال این همسایه ی عزیز کرده ایم ، پناه دادن به درمانده ترین های آن ها بوده است اما با منت!

انگار یادمان رفته است که اصلا بین ما مرزی نبود ، ایران همان افغانستان بود و افغانستان همان ایران! واین مرزِ جدایی انداز کار انگلیس بود! دین وزبان و مذهبمان یکی است و از یک فرهنگیم ، فرهنگی که از همان سو تولید می شد و به سایر نقاط ایران پهناور می رسید ، خیلی از ادبا و دانشمندان و شاعرانی که الان منِ ایرانی به آنها افتخار می کنم از همین افغانستانِ مظلوم برخاسته اند.

امروز میخواهم چند کتاب در حوزه ی افغانستان برایتان معرفی کنم:

اولین کتاب از رضای امیرخانی است که محبوب کتابستانی هاست : جانستان کابلستان

  • محمد گازرانی