کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

تشنه ی کتاب که بودم ، وقتی در شهر می گشتم، با چراغ بودم یا بی چراغ ، جایی را نمی یافتم که سیرابم کنند.

اما یکسالی می شود که دوستان ، دور هم جمع شدند و سقاخانه بنا کردند و تشنگان را آب می نوشانند.

"کتابستان اراک" ، سقاخانه است. سقاخانه ای که با همت بنا شد و با تلاش به راهش ادامه میدهد.

سقاخانه ، "کتابستان اراک" است که مامن اهالی فرهنگ و ادب و هنر است.

هرگاه تشنه شدی یا خسته بودی و دنبال مامن می گشتی، به سقاخانه ی "کتابستان" سری بزن.

یاعلی

::
آدرس: اراک، خیابان خرّم، جنب هتل زاگرس

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندها
۲۰
مهر

امام محمد باقر

عــاقبت آه کشیــدم نفس آخـر را

نفس سوخته از خاطره ای پرپر را

  • محمد گازرانی
۲۰
مهر
بعضی وقت ها "شرایط حساس کنونی" حساس تر هم می شود، این روزها ست که حق و باطل شبیه هم می شوند و  باطل لباس حق می پوشد و  همه چیز به هم میریزد.
این روزهاست که  بعضی ها افراط می کنند و بعضی تفریط ، این روزهاست که خیلی ها از مسیر انصاف خارج می شوند، این روزهاست که ...
این روزها خیلی ها دریاره ی "مذاکره" ی ایران و امریکا حرف می زنند اما شیوه ی سخن گفتن زائری مثل همیشه خیلی متفاوت است:
گفتاری از محمدرضا زائری درباره ی "مرگ بر آمریکا"

فریاد قدرتمند مرگ بر آمریکا مال وقتی بود که تیتر روزنامه هایمان خبر شهادت رزمنده‌هایمان باشد نه خبر اختلاس های میلیاردی و ناپدید شدن اسناد تحقیق سازمان تامین اجتماعی و گم شدن هدایای موزه ریاست جمهوری و ارقام عجیب و غریب تر از سوء استفاده های رنگارنگ. فریاد قدرتمند مرگ بر آمریکا مال وقتی بود که می توانستیم مثل یک خانواده با هر چه داریم سر یک سفره بنشینیم ، نه حالا که برای جمع آوری ...غنایم سفره های یکدیگر را خالی می کنیم
ادامه ی متن را بخوانید

  • محمد گازرانی
۲۰
مهر

 

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

 

از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست

مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین

 

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

بیش از این ها حرمت کوی منا دارد حسین

  • محمد گازرانی
۲۰
مهر


بالا گرفت بر من دل خون چو کارها

صیّاد من شدند تمام شکارها


بی مایگان به دایه انیسند تا به تیغ

زنگار بسته آینه ی کارزارها


بی مُهر و موم نامه به هم قرض می دهند

نان قرض می دهند به هم خانه دارها


مهمان، متاع رایج بازار کوفه است

کسب حلال نیست در این رشوه خوارها


  • محمد گازرانی
۲۰
مهر


 

رفیقی داشتم که  سخت مخالف ازدواج بود و هر وقت این جور  بحث ها پیش می آمد، شروع می کرد به توهین: "شما ها احمقین که به این چیزا فکر می کنید، عقب افتاده های اسکل ...."

وقتی می شنید که یکی از رفقا ازدواج کرده چنان پشت سرش حرف می زد که انگار رفیقمان  جاهلانه ترین کار روی زمین را انجام داده است.

زمان گذشت و گذشت تا اینکه در اوج نا باوری خیلی بی خبر، این دوست ما ازدواج کرد. چند وقتی از جمع دوستان غیبت داشت تا اینکه یک روز اتفاقی با خانومش در خیابان رویت شد، ما که از باطن همسرش هیچ نمی دانستیم اما ظاهرش را  اگر بخواهید دختری بود که قدش به زور به یک متر می رسید!!!

جلو رفتم و سلام احوالپرسی کردم ، من باب مشاوره  گرفتن پرسیدم : "فلانی تو واسه ازدواج چه ملاکایی داشتی؟"

در جوابم گفت: "من فقط یه ملاک داشتم اون هم این بود که زنم مثل خودم بلند قد باشه، همین"!!!!!!!

***

حالا برای اینکه دیگر از این مشکلات پیش نیاید یک کتاب خدمتتان معرفی می کنم که لااقل دو سه تا ملاک خوب برای ازدواج داشته باشید:

مطلع مهر /نوشته امیرحسین بانکی پور/راهکارهای جامع و کاربردی انتخاب همسر

  • محمد گازرانی
۱۹
مهر

اگر نگویم دکتر فیاض محبوب ترین استادِ دانشگاهِ ما توی هم نسلی هایِ ماست لا اقل می توانم به طور قطع بگویم که از  محبوب ترین هاست. حالا بماند که با چه جفایی اخراجش کردند و  ما را از چه نعمتی محروم کردند.

این روزها توی دانشگاه ما بحثی راه افتاده است به نام "ما و موسیقی" که مهمان این جلسه دکتر فیاض بودند، مثل همیشه دکتر طوفان به پا کرد و خیلی چیزها را به چالش کشید.

مطالب زیر را بدون کم و زیاد از سایت بسیج دانشجویی دانشگاه برایتان  می آورم:

 

  • محمد گازرانی
۱۹
مهر

من دو دوست خیلی عزیز دارم که نمی دانم چرا تا به حال معرفی شان نکرده ام!!!!!!!!!!!!!

اولی که سِمت استادی هم گردنم دارد : محمد مهدی سیارِ دوست داشتنی است که در ادب و اخلاق و حیا، همتا ندارد.

حتما به او سر بزنید: چشم-زخم

دوست دیگر که سالها هم کلاسم بود و ایام خجسته ای داشتیم میلاد عرفان پور عزیز است که شعرهایش بسیار خواندنی است.

شاید میلاد جوانترین شاعر معاصر با این قوت شعری باشد، او اولین دفترش را در دوران دبیرستان چاپ کرد که گوی سبقت را از قدیمی کار های عرصه ی شعر ربود: دیگری

آنهایی که هیاتی باشند حتما میثم مطیعی را می شناسند، خیلی از شعرهایی را که مطیعی می خواند این دو بزرگوار می سرایند

یاعلی

 

  • محمد گازرانی
۱۹
مهر

 

  • محمد گازرانی
۱۷
مهر

خواستم مطلب جدید بذارم دیدم که نسبت به نوشته استاد میرشکاک در مورد جعفریان کم لطفی شده.

اگر وقت کردید یه بار دیگه بحونیدش که چیز عجیبی ست:

محمد حسین جعفریان

یاعلی

  • محمد گازرانی
۰۹
مهر


عادتی قدیمی دارم که راجع به هر کتابی که می‌خوانم، دست کم یک خط بنویسم. این عادت بر می‌گردد به دوران نوجوانی که مسلمان‌تر بودیم، اهل حاسبوا قبل ان تحاسبوا که با علایق ریاضی‌مان قاتی شده بود و تعداد صفحات خوانده شده در ماه را جمع می‌زدیم و خودمان با خودمان هر ماه مسابقه می‌دادیم! حالا از آن عادت قدیمی فقط نوشتنِ نام کتاب و شماره‌ی صفحات باقی مانده است... حالا نیز سعی می‌کنم به‌ترین داستان‌هایی را که در سه-چهار ماه اخیر خوانده‌ام به امر سرورم، جناب امیرحسین خان فردی، برحسب شماره‌ی صفحات معرفی کنم!

از مجموعه‌ی کتبِ فاخر نیستان، کتاب ارج‌مندِ کرشمه‌ی خسروانی(مخالفِ بی‌داد به طرزِ همایون) اثر جناب سیدمهدی شجاعی در 174 صفحه بسیار کتاب نفیسی بود. کار اگر چه به نمایش‌نامه پهلو می‌زد، به سببِ گفت‌گونویسی‌های درخشان، اما در حقیقت ادامه‌ی ادبیاتِ اصیلِ مذهبی این ملک بود که شجاعی خود، پایه‌گذار آن و برترین نمونه‌ی آن است. سال‌ها بعد از "کشتی..." و هجومِ آثار نازل، باز یک اثر مذهبیِ قوی خواندم که شان امام معصوم در آن ماننده‌ی انسان کامل حفظ شده بود و درام - به درستی و هوش‌مندی- در شخصیت‌های فرعی شکل می‌گرفت.


نیستان حالا در مجموعه‌ی کتبِ فاخرِ خود، دشت‌بانِ احمد دهقان را منتشر  کرده است. اما واقعیت آن است که من پیش از چاپ به لطفِ نویسنده خواندم‌ش. نسخه‌ی تایپی احمد، 220 صفحه بود و در صفحه‌بندیِ چاپی نمی‌دانم چند صفحه شده باشد. احمد پرسید، چه‌طور بود؟ گفتم خوب... گفت یعنی نقدی، پیش‌نهادی، پس‌نهادی؟ گفتم یعنی خیلی خوب...  و اگر این دیالوگ تا صبح قیامت ادامه پیدا می‌کرد، فقط به خیلی‌های من اضافه می‌شد. کار پیرامونِ جنگ است. خانواده‌ای روستایی که جنگ به ناگاهان، میانِ صدای مرغ و خروس و داس و خرمن‌کوب، مهمان‌شان می‌شود... احمد با تیزبینی این بار به جایی کنارِ جنگ رفته است تا مناسباتِ اجتماعیِ پیچیده‌تری را تجربه کند. و راستی، حالا وقتِ آن است که آن یازده نابرادری که زوری می‌خواستند وی را به چاه بیاندازند، زانوی ادب به زمین بزنند!


به نقل از : ارمیا

  • محمد گازرانی
۰۹
مهر

الحمدلله علمای ما علمای شعر دوستی هستند، برخلاف قرون گذشته که شاعران یا تبعید می شدند یا اعدام!

روزی درس تفسیر استاد جوادی آملی بودم که ایشان شدیدا به یادگیری ادبیات فارسی سفارش کردند و آن را برای هر طلبه ای ضروری دانستند.

امروز هم مطلبی از ایشان دیدم که به دلم نشست ، تقدیم شما:

  • محمد گازرانی
۰۹
مهر

جعفریان را قبلا خدمتتان معرفی کرده ام، استاد میرشکاک را هم. و این دو هر کدام انسان های عجیبی هستند که اگر یک بار توفیق زیارتشان را درک کرده باشی تا مدت ها نمی توانی شخصیتشان را درک کنی.

حالا سیدِ میرشکاک، حسین جعفریان را روایت می کند.

  • محمد گازرانی
۰۹
مهر

سلام

این روز ها که غیبت داشتم، جایتان خالی رفته بودم پابوس سلطان طوس، 23 ذی القعده روز زیارت مخصوص امام رئوف است که به نقلی معتبر اما غیر مشهور، شهادت این مهربان امام هم هست که در مفاتیحِ شیخ عباس به آن اشاره شده است.

سفر خوب و دلچسبی بود ، خدا را شکر همسفر های خوش سفری هم داشتم!

خلاصه خیلی صفا داد.

انشا الله سفر بعد ، پیاده رویِ اربعینِ کربلا .

اما از مشهد برایتان یک سوغاتی آوردم که امیدوارم مقبول خاطر شریفتان بیفتد.

البته آنچه که می آید نیمه کار است و انشاالله به مدد امام هشتم در آینده کامل آن را تقدیم خواهم کرد:

  • محمد گازرانی