کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

تشنه ی کتاب که بودم ، وقتی در شهر می گشتم، با چراغ بودم یا بی چراغ ، جایی را نمی یافتم که سیرابم کنند.

اما یکسالی می شود که دوستان ، دور هم جمع شدند و سقاخانه بنا کردند و تشنگان را آب می نوشانند.

"کتابستان اراک" ، سقاخانه است. سقاخانه ای که با همت بنا شد و با تلاش به راهش ادامه میدهد.

سقاخانه ، "کتابستان اراک" است که مامن اهالی فرهنگ و ادب و هنر است.

هرگاه تشنه شدی یا خسته بودی و دنبال مامن می گشتی، به سقاخانه ی "کتابستان" سری بزن.

یاعلی

::
آدرس: اراک، خیابان خرّم، جنب هتل زاگرس

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندها

۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

۳۰
ارديبهشت

تا کدامین دل بیدار مرا دریابد 

چون شب قدر نهان در رمضانم کردند

  • محمد گازرانی
۲۰
ارديبهشت

چه کسانی می گویند موسیقی گروه "چاووش" قابل تکرار نیست؟

نویسنده:

پایگاه علوم اجتماعی اسلامی ایرانی

زمان انتشار: ۰۵:۴۰ ۱۳۹۳/۰۲/۲۰

با آمدن هوشنگ ابتهاج به رادیو و ریاست برنامه ی گلها، پای لطفی، مشکاتیان ، شجریان و باقی هنرمندان مرکز حفظ و اشاعه ی هم به رادیو باز می شود. ولی در دوره ریاست ابتهاج است که برنامه های آنها گل می کند و معروف می شود. اجرای کارهای عارف قزوینی و تصنیف هایی با شعر های سایه از جمله: درین سرای بی کسی، و داروگ نیما یوشیج، ساخته و پرداخته ی این دوره است. با اوج گیری مبارزات مردم و کشتار وحشیانه 17 شهریور 57 یعنی همان جمعه ی سیاه، لطفی، ابتهاج و باقی اعضای چاووش که آن زمان با نام عارف و شیدا فعالیت می کردند در یک استعفای دست جمعی از رادیو خارج می شوند. و موسسه ی فرهنگی و هنری چاووش را پایه گذاری می کنند.

محمدرضا لطفی

 با اوج گرفتن مبارزات مردم ایران همزمان هنر هم پا‌به‌پای مبارزه تحول پیدا می کند. و به سمت فرم و تکنیکهایی که بتواند حماسه و مبارزات مردم را انعکاس دهد پیش می رود.به گزارش علوم اجتماعی اسلامی ایرانی از مشخص ترین گروه های حرفه ای موسیقی که شروع به ساخت موسیقی های حماسی می کند، گروه چاووش به سرپرستی محمد رضا لطفی و با آهنگسازی و همکاری بزرگانی چون حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، ناصر فرهنگ فر و برادران کامکار است. اینها همه شاگردان مرکز حفظ و اشاعه ی موسیقی بودند که زیر نظر علی خان برومند و دکتر داریوش صفوت اداره می شد. با آمدن هوشنگ ابتهاج به رادیو و ریاست برنامه ی گلها، پای لطفی، مشکاتیان ، شجریان و باقی هنرمندان مرکز حفظ و اشاعه ی هم به رادیو باز می شود. ولی در دوره ریاست ابتهاج است که برنامه های آنها گل می کند و معروف می شود. اجرای کارهای عارف قزوینی و تصنیف هایی با شعر های سایه از جمله: درین سرای بی کسی، و داروگ نیما یوشیج، ساخته و پرداخته ی این دوره است. با اوج گیری مبارزات مردم و کشتار وحشیانه ۱۷ شهریور ۵۷ یعنی همان جمعه ی سیاه، لطفی، ابتهاج و باقی اعضای چاووش که آن زمان با نام عارف و شیدا فعالیت می کردند در یک استعفای دست جمعی از رادیو خارج می شوند. و موسسه ی فرهنگی و هنری چاووش را پایه گذاری می کنند. و این شروع همان کارهایی است که به نام موسیقی چاووش در بین مردم شناخته می شود. کارهایی چون:

ایران ای سرای امید

می گذرد کاروان

شب است و چهره ی میهن سیاهه

همراه شو عزیز

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی

ژاله خون شد و …

بعد از تولید شدن کارهای چاووش و در کنار آن سایر کارهای موسیقی انقلاب، از اوایل دهه هفتاد به بعد عده ای مدام تکرار می کنند کارهای چاووش دیگر قابل تکرار نیست. و مخصوص آن فضا و زمان خاص خودش بوده است. و بدتر اینکه به گمان خودشان با این کار، ارزش کارهای چاووش و سازندگان آن را بالا می برند. یعنی همان اسطوره سازی تخریبی. این یک طرف ماجراست و در سوی دیگر هم بی هنرانی هستند که می خواهند با تعریف و چاپلوسی از اساتید و چسباندن خود به آنها به نان و نوایی برسند. همین ها هستند که مدام آیه ی یاس می خوانند و انگار کاری جز نق زدن و تعریف خاطره و حس های نوستالژیک کار دیگری در این عالم ندارند. البته این موضوع خاص موسیقی نیست، اما در موسیقی به دلیل شرایط خاصی که در جامعه ی ما دارد به اوج رسیده است. و به قول نادر طالب زاده فقط موسیقی را پخش می کنیم و اصلا درباره اش حرف نمی زنیم. همان مشکل همیشگی هنر در ایران که داد آوینی، حاتمی کیا و همه را در آورده است. “نقد!” نقد درست و بومی، نه نقد های فیس و افاده ای آنور آبی. ما باید به موسیقی و سیر تحولات آن بیاندیشیم و آن را نقد کنیم. تا از منظر این نقد بتوانیم به تولید کارهای بزرگی چون چاووش برسیم. اساتید محترم که گفتیم کاری جز نشستن جلوی دوربین رسانه ها و تعریف خاطره از بزرگان موسیقی، کار دیگری بلد نیستند، به جای اینکه بنشینند و موسیقی چاووش را تحلیل کنند، مدام از این دم می زنند که نه، آن کارها دیگر تکرار نمی شود. آن موقع آهنگساز، شاعر و خواننده با هم همدل بودند و هم خانه و هزار دلیل من درآوردی دیگر.

 آیا این حرف درستی است که آن کارها تکرار نشدنی است؟

 آیا لطفی، علیزاده، مشکاتیان و سایه از آسمان آمده بودند؟

آیا فضای حماسی آن سال ها از دست رفته و مردم دیگر شور و حال حماسی ندارند که این کارها تولید نمی شود؟

اگر این طور است چرا چاووش و سرود های انقلاب هنوز بین مردم جذاب است؟

موسیقی چاووش

بحث اصلی همین جاست. چرا برخی ها می خواهند بگویند اینها فقط خاطره است؟ و مردم فقط به خاطر حس نوستالژیک است که این کارها را دوست دارند. دراین میان با چند گروه مواجهیم:

عده ای که از همان اول  با انقلاب و تحول مشکل دارند. همانهایی که به لطفی و علیزاده ایراد می گرفتند که چرا با سازهای ایرانی، مارش‌های نظامی می‌زنید. یعنی همین کارهایی که از ماندگارترین کارهای ایرانی است. اینان همان کسانی هستند که بنای محافظه کاری دارند و اجازه ی هیچ تحولی را نمی دهند، تا نکند وضع موجود خراب شود.

دسته ی دوم هنرمندان کم بهره و بی استعدادی هستند که چون خودشان توانایی و درک کسانی مثل لطفی و علیزاده از موسیقی را ندارند، می خواهند آنها را تبدیل به اسطوره هایی دست نیافتنی و مجسمه هایی با عظمت کنند که به جای تحول و نوآوری، مدام به آنها تعظیم و تکریم شود. فایده ی این مجسمه سازی برای آنها این است که دیگر آن کارها تکرار نخواهد شد و شما مجبور می شوید تا همین موسیقی‌های مبتذل و سطح پایینشان را گوش کنید و چاره‌ی دیگری هم ندارید. ایشان در توجیه کارهای مبتذل و تاریخ گذشته‌ی خود مدام تکرار می کنند که دوره‌ی آرمان خواهی و تحول گذشته است و حال باید همدیگر را تحمل کنیم، به جای اینکه باعث رشد همدیگر شویم.

این رویکرد غالب در فضای هنری، از دهه‌ی هفتاد تاکنون، نه تنها مانع تولید کارهایی همچون چاووش بدست جوان‌ترها شده، بلکه اجازه ی کار را از “چاووشیان” نیز گرفته است.

نقد درست این فرصت را فراهم می آورد تا به آثار چاووش و موسیقی بیاندیشیم و ویژگی های این موسیقی را دریابیم تا بتوانیم کارهای مشابهی را تولید کنیم و از اسطوره سازی جدا شویم. در کارهای حماسی ویژگی هایی به چشم می خورد که در چاووش نیز به خوبی به کار گرفته شده است، که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

۱: استفاده از ریتم های نظامی کوبنده ( معمولا یک دو سه چهار رژه): در بیشتر کارهای چاووش این ریتم نظامی رعایت شده است و موسیقی شکل حماسی به خود گرفته تا جایی که حتی از سازهای نظامی مثل طبل ریز و سنج نیز استفاده شده است. مانند قطعات:

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی

حصار حسین علیزاده

شبست و چهره ی میهن سیاهه

و …

استفاده ی از این ریتم ها در موسیقی های حماسی محلی لری، مازندرانی، کردی و غیره نیز مرسوم است. ویژگی اصلی این ریتم ها تحرک و هیجانی است که در شنونده ایجاد می کند.

۲: استفاده از دستگاه های موسیقی که حالت حماسی و رزمی دارد مثل ماهور، دشتی، چارگاه، بیات ترک و غیره.

۳: صدادهی کوبنده‌ی سازها(به صورت نظامی): در این نحوه ی صدادهی از نی صدایی شبیه ترومپت و شیپور می گیرند و به جای صدا دهی لطیف و تخدیری از تار، آن را به صورت کوبنده و شلوغ می نوازند. همچنین استفاده از چند تار در گروه به قوی شدن صدای گروه، و شلوغ شدن کار منجر می شود که این امر در کارهای حماسی اهمیت دارد. همینطور استفاده از چند تنبک یا استفاده از ضرب زورخانه در کارها که به تقویت شور حماسی آثار می انجامد. مانند قطعات :

 سواران دشت امید، و حصار حسین علیزاده

در پایان باید به لزوم بازخوانی و تنظیم های متفاوت از این دست کارها در کنار تولید آثار جدید در عرصه موسیقی انقلاب اشاره کرد. کاری که باعث پر شدن شکاف ایجاد شده‌ی بین ما و سالهای تولید موسیقی چاووش و موسیقی انقلاب می شود. از نمونه های موفق بازخوانی کارهای حماسی در سالهای اخیر می توان به تصنیف ازخون جوانان وطن با صدای علیرضا قربانی و تنظیم جبیب خزاعی فر در سریال آخرین روزهای زمستان اشاره کرد. و اثر دیگر، کار آریا عظیمی نژاد درسریال بیدار باش است باصدای سینا سرلک. (خاک پاکت را آسمانت را عاشقانه می خوانم) .

  • محمد گازرانی
۲۰
ارديبهشت

دیریست که عشق روی خاک افتاده است

پیمانه به التماس تاک افتاده است

تسبیح به دست، برلب دنیا هم

ذکرأترانا و نراک افتاده است

حیران

  • محمد گازرانی
۱۳
ارديبهشت

گرفته جان نفسم در ثناى حضرت هادى

دُر سخن بفشانم به پاى حضرت هادى

نداشت طوطى جانم هنوز لانه به جسمم

که بود مرغ دلم آشناى حضرت هادى

صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا

صفاست در حرم با صفاى حضرت هادى

مقربان الهى فرشتگان بهشتى

کشند منت لطف و عطاى حضرت هادى

  • محمد گازرانی
۱۳
ارديبهشت

دست های محبتت دیگر درد ما را دوا نخواهد کرد

آنچه با ما تو آشنا کردی هیچ نا آشنا نخواهد کرد

پیش تو نه که پیش عالم هم دست خالی ساده ام رو شد

میکنم اعتراف بعد از تو در دلم عشق جا نخواهد کرد

میروی تا رها شوی از من از من و خاطرات تلخ اما

به پریشانیم قسم زلفت خاطرم را رها نخواهد کرد

    احترام به دست های تو بود حاجت من اگر روا میشد

بی نگاهت ولی خدا حتی نظری سوی ما نخواهد کرد

از دم عیسوی توست اگر خضر دارد حیات جاویدان

نفست هست اگر نه هیچ اثری بی تو آب بقا نخواهد کرد

 سبب خلقت خداوندی! همه عالم طفیلیت هستند

پس  قیامت حساب دنیا را جز به دستت خدا نخواهد کرد
  • محمد گازرانی
۱۰
ارديبهشت

قابل توجه دوستان کتابستانی که به شعر علاقه مندند: طی هفته های اخیر دو کتاب شعر خوب چاپ شد:

  ۱. کتاب آقای محمد مهدی سیار به نام [رود خوانی] که هم شعر کهنه دارد هم نو شنیدم رهبر انقلاب در مورد این کتاب به آقای سیار فرموده بودند:«کولاک کرده ای!»


۲. کتاب آقای میلاد عرفان پور به نام [ناخوانده] که باز هم رباعی است و مثل همیشه زیبا!


هر دو کتاب را هم انتشارات «شهرستان ادب» چاپ کرده اگر به نمایشگاه سر زدید حتما از این کتاب ها هم بازدید کنید

  • محمد گازرانی
۰۸
ارديبهشت

تا زنده ام به داد لبم با لبت برس

فردا چه سود هر چه رطب خیر میکنی

................................

مثل یک باغبان دلسردم با درختی که سخت بی برگ است

خواب دیدم به خواب می رفتم آه تعبیر خواب من مرگ است

................................

می روی تا رها شوی از من؛ از من و خاطرات تلخ اما

به پریشانیم  قسم  زلفت خاطرم را رها نخواهد کرد


برای تکمیل شدن بیت آخر و غزل شدنش دعا کنید!

مهدی کازرانی(حیران)

  • محمد گازرانی
۰۸
ارديبهشت

به خوش عیاری انگور بسته،خوبی می

جنون خلق به قدر عقول میباشد


  • محمد گازرانی