کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

تشنه ی کتاب که بودم ، وقتی در شهر می گشتم، با چراغ بودم یا بی چراغ ، جایی را نمی یافتم که سیرابم کنند.

اما یکسالی می شود که دوستان ، دور هم جمع شدند و سقاخانه بنا کردند و تشنگان را آب می نوشانند.

"کتابستان اراک" ، سقاخانه است. سقاخانه ای که با همت بنا شد و با تلاش به راهش ادامه میدهد.

سقاخانه ، "کتابستان اراک" است که مامن اهالی فرهنگ و ادب و هنر است.

هرگاه تشنه شدی یا خسته بودی و دنبال مامن می گشتی، به سقاخانه ی "کتابستان" سری بزن.

یاعلی

::
آدرس: اراک، خیابان خرّم، جنب هتل زاگرس

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندها

کتاب او همان چیزی بود که دنبالش می‌گشتم

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۳۴ ب.ظ

مهدی آذریزدی

ایشان یک خلئی را در یک برهه‌ى از زمان براى زنجیره‌ى طولانى فرهنگى این کشور پر کردند. این کار، با ارزش است. خداوند از شما -آقاى مهدى آذریزدى!- این خدمت را قبول کند و مأجور باشید. این ستایش‌هاى زبانى و این‌ها، اجر کارهائى که با اخلاص انجام گرفته باشد، نمى‌شود؛ اجر کار مخلصانه را خدا باید بدهد و خدا هم خواهد داد.

مهدی آذریزدی

 کتاب او همان چیزی بود که دنبالش می‌گشتم
نکته‌ى دوم در مورد آقاى آذر یزدى است که الآن اطلاع دادند ایشان در این جلسه نشسته‌اند و ظاهراً بیمار هم بودند و با حال بیمارى زحمت کشیده‌اند و آمده‌اند. من چندى پیش در یک برنامه‌ى تلویزیونى دیدم که از ایشان تجلیل کرده بودند. من با اینکه وقتم هم کم است، از وقتى تلویزیون را روشن کردم و دیدم که از ایشان دارد تجلیل مى‌شود، پاى آن برنامه نشستم، صحبت‌هاى خود ایشان را هم گوش کردم. ایشان در آنجا مى‌گفتند که در طول آن سال‌هاى پیش از انقلاب هیچ‌ کس کمترین تشکرى، تقدیرى از این مرد زحمتکش و خدوم نکرده. آن برنامه را که من دیدم، نکته‌اى در ذهنم بود و دلم خواست که آن را یک‌ وقتى به ایشان بگویم، فکر مى‌کردم دیگر امکان ندارد و عملى نیست؛ کجا حالا ما آقاى آذریزدى را زیارت کنیم! حالا تصادفاً امشب ایشان اینجا هستند. آن نکته این است که من خودم را از جهت رسیدگى به فرزندانم، بخشى مدیون این مرد و کتاب این مرد مى‌دانم. آن‌وقتى که کتاب ایشان درآمد- اول هم به نظرم دو جلد، سه جلد، تا آن‌وقتى که من اطلاع پیدا کردم، از این کتاب درآمده بود؛ «قصه‌هاى خوب براى بچه‌هاى خوب»- من رفتم تورق کردم. بچه‌هاى ما داشتند به دوران مُراهقى- یعنى نزدیکى به بلوغ- مى‌رسیدند، دوره هم دوره‌ى طاغوت بود و همه‌ى عوامل در جهت گمراه‌سازى ذهن و دل جوان حرکت مى‌کرد. من دلم مى‌خواست چیزى باشد که جوان‌هاى ما با او هدایت شوند و جاذبه هم داشته باشد. خب، کتاب خوب که خیلى بود. بنده فهرست پیشنهادى کتاب مى‌نوشتم و بین جوان‌هاى دانشجو و دانش‌آموزهاى سطوح بالاى دبیرستان‌ها پخش مى‌شد، اما براى بچه‌هاى کوچک، دست‌مان خالى بود، تا اینکه کتاب ایشان را من پیدا کردم. نگاه کردم دیدم این از جهات متعددى، از دو سه جهت، همان چیزى است که من دنبالش مى‌گردم. به نظرم دو جلد یا سه جلد آن‌ وقت چاپ شده بود، خریدم. بعد هم دنبالش گشتم تا اینکه جلد پنجم به نظرم یا ششم- حالا درست نمى‌دانم، یادم نیست- درآمد؛ بتدریج چاپ شد و من رفتم تهیه کردم و براى فرزندانم خریدم. نه فقط فرزندان، بلکه در سطح شعاع ارتباطات فامیلى و دوستانه، هرجا دستم رسید و فرزندى داشتند که مناسب بود با این قضیه، این کتاب ایشان را معرفى کردم. خواستم این حق‌شناسى را من به نوبه‌ى خود کرده باشم. ایشان یک خلئى را در یک برهه‌ى از زمان براى زنجیره‌ى طولانى فرهنگى این کشور پر کردند. این کار، با ارزش است. خداوند از شما- آقاى مهدى آذریزدى!- این خدمت را قبول کند و مأجور باشید. این ستایش‌هاى زبانى و این‌ها، اجر کارهائى که با اخلاص انجام گرفته باشد، نمى‌شود؛ اجر کار مخلصانه را خدا باید بدهد و خدا هم خواهد داد. 
قصه های خوب برای بچه های خوب
  • محمد گازرانی

معرفی کتاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی