نه سلامی
نه امضایی
نه عکسی
چه روزگار بدی دارد
شمر تعزیه
(نامه های کوفی:سعیدبیابانکی)
یاعلی
نه سلامی
نه امضایی
نه عکسی
چه روزگار بدی دارد
شمر تعزیه
(نامه های کوفی:سعیدبیابانکی)
یاعلی
چیزی عوض نشده
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سال هاست دو روز پشت سر هم سرخ اند
می گویی نه
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم!
(نامه های کوفی:سعیدبیابانکی)
یاعلی
سعید بیابانکی قطعه هایی کوچک و شعر گونه با زبان طنز تلخ، طنزی بسیار بسیار تلخ در کتاب "نامه های کوفی" آورده است که جزو پرفروش ترین کتاب های نمایشگاه پارسال شد، اگر نخواندیدش این روزها فرصت خوبی است.
نامه اول:
چه گواراست
این شربت زعفرانی
اما تشنه از محله ما رفت
عباس تعزیه
(نامه های کوفی:سعیدبیابانکی)
یاعلی
در ایام دانشجویی وقتی که خدمت رضا امیر خانی شرفیاب میشدیم یک بار گفت من کتابی رو که می خونم توصیف ها و تمثیل هاش رو یادداشت می کنم و بر اساس کتاب و موضوع تقسیم بندیشون می کنم بعدا اگر در نوشتن رمانی به کارم آمد ازش استفاده کنم.
مثلا می گفت تو یه متن خونده بود که ترمز محکم تریلی و تکون خوردنش مثل سلام چلچراغ می مونه، این مطلب رو برای کتاب قیدار کنار گذاشته بوده که البته یادش میره استفاده کنه!!!!!
از اون روز، حقیر هم اگه کتابی می خونم هر قسمتش که به نظرم جالب باشه رو یادداشت می کنم برای شما هم نمایش می دم شاید به دردتون خورد.
کتابی که تازه خوندم "او سلمان شد"ه ، شدیدا تحت تاثیرش واقع شدم، جون میده واسه انیمیشن شدن اما حیف که کسی به فکر نیست! و در این انیمیشن میشه شهرهای ایران آداب و رسومشون رو هم نشون داد چون سلمان از بسیاری از شهر های ایران عبور کرده تا به مدینه رسیده.
ناصر هاشم زاده و کتابش را قبلا تحت عنوان روزبه معرفی کرده بودم اما خودم کتاب را کامل نخونده بودم !
این کتاب مست کننده است
جام هایی از سبوی این کتاب:
یاعلی
شخصی برای من تعریف می کرد:
همراه یک بنده خدایی از دوستان -برای تفریح- رفته بودیم کوه و در و دشت، ایشان شخصی را با خودش آورده بود که من نمیشناختمش، هنگام معرفی کردن هم فقط اسمش را گفت، دیگر نگفت چه نسبتی باهم دارند و آشنایی شان به کجا بر می گردد.
دو سه روزی با هم در دل طبیعت بودیم و مثلا تفریح می کردیم اما هنوز ساز من با او کوک نشده بود ، هر کاری می کردم از او خوشم نمی آمد.
بالاخره سفر چند روزه مان تمام شد و به سمت شهر برگشتیم ، از او خداحافظی کردیم و جدا شدیم، حالا دیگر در وسط شلوغی خیابان با دوست خودم خلوتی پیدا کرده بودم، از رفیقم پرسیدم:"این کی بود دنبال ما راه انداخته بودی؟ اسکل مسکل بود، اصلا باهاش حال نکردم"
رفیق در جوابم گفت: "دوست پسرِ دوست دخترم بود"
***
حقیر وفتی این ماجرا را شنیدم به فکر افتادم که گویا بوی الرحمن برخی از ارزش ها بلند شده است، کتابی به ذهنم رسید تا به این دسته از دوستان معرفی کنید.
اصلا احترام به ارزش ها هیچ! اگر این کتاب را بخوانند لااقل تفریح که می روند بیشتر بهشان خوش می گذرد.
***
وامی از وبلاگ سبکباران:
کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود حاجی! احرام دگر بند ببین یار کجاست
زمان موسم حج است . کتاب “یار کجاست؟” نوشته ی رحیم مخدومی از بهترین سفرنامه های حج است که مقام معظم رهبری تقریظ زیر را در مورد این کتاب نگاشته اند:
بار دیگر موسم حج شد و قت انس و معاشقه من با سفرنامه های حج. دود کبابی به ضرورت، با مصداقی از «وصف العیش، نصف العیش»؛ و «ماشاءالله کان». اما بی شک این یکی از بهترین سفرنامه های حج است که من خوانده ام. اگر نگویم بهترین؛ لطیف، پر نکته، ژرف نگر، با روح، موعظه آمیز، گویا و همراه با هنرمندی های ادیبانه؛ از قبیل زیبایی قلم، همراهی طنز، اشتمال بر تصویر، آمیختگی به خیال و … خلاصه این که؛ دو، سه روزی مرا در هنگام بیداری های پیش از خواب، مست و دلاویز خود ساخت.
چند جمله ای از این کتاب گوارای وجودتان:
بر خلاف همه ی گودها که حریفش یک نفر است برای خودش و قوت و ضعفش نیز نتیجه ای است از فعالیت های خودش. این حریف« من» است در وجود من. و قوت و ضعفش اعمال و فعالیت های خود من. اگر ضعیف است من ضعیفش کرده ام و اگر قوی است من قوتش داده ام. چه بسا حریف به میدان نرسیده ، در همین جا بر من سوار است. چه بسا من نیازی به میدان ندارم و با کمر به خاک نشسته ، کشان کشان خودم را می کشانم سوی گود رسوایی.
دوای درد من گود نیست ، غلبه بر حریف است. باید احرامی دیگر ببندم و پی یــــار بـگـردم...
حالا یک دنگ حواس من به خودم است تا پیدایم کنم.
رفیقی داشتم که سخت مخالف ازدواج بود و هر وقت این جور بحث ها پیش می آمد، شروع می کرد به توهین: "شما ها احمقین که به این چیزا فکر می کنید، عقب افتاده های اسکل ...."
وقتی می شنید که یکی از رفقا ازدواج کرده چنان پشت سرش حرف می زد که انگار رفیقمان جاهلانه ترین کار روی زمین را انجام داده است.
زمان گذشت و گذشت تا اینکه در اوج نا باوری خیلی بی خبر، این دوست ما ازدواج کرد. چند وقتی از جمع دوستان غیبت داشت تا اینکه یک روز اتفاقی با خانومش در خیابان رویت شد، ما که از باطن همسرش هیچ نمی دانستیم اما ظاهرش را اگر بخواهید دختری بود که قدش به زور به یک متر می رسید!!!
جلو رفتم و سلام احوالپرسی کردم ، من باب مشاوره گرفتن پرسیدم : "فلانی تو واسه ازدواج چه ملاکایی داشتی؟"
در جوابم گفت: "من فقط یه ملاک داشتم اون هم این بود که زنم مثل خودم بلند قد باشه، همین"!!!!!!!
***
حالا برای اینکه دیگر از این مشکلات پیش نیاید یک کتاب خدمتتان معرفی می کنم که لااقل دو سه تا ملاک خوب برای ازدواج داشته باشید:
مطلع مهر /نوشته امیرحسین بانکی پور/راهکارهای جامع و کاربردی انتخاب همسر
عادتی قدیمی دارم که راجع به هر کتابی که
میخوانم، دست کم یک خط بنویسم. این عادت بر میگردد به دوران نوجوانی که
مسلمانتر بودیم، اهل حاسبوا قبل ان تحاسبوا که با علایق ریاضیمان قاتی
شده بود و تعداد صفحات خوانده شده در ماه را جمع میزدیم و خودمان با
خودمان هر ماه مسابقه میدادیم! حالا از آن عادت قدیمی فقط نوشتنِ نام کتاب
و شمارهی صفحات باقی مانده است... حالا نیز سعی میکنم بهترین
داستانهایی را که در سه-چهار ماه اخیر خواندهام به امر سرورم، جناب
امیرحسین خان فردی، برحسب شمارهی صفحات معرفی کنم!
از مجموعهی کتبِ فاخر نیستان، کتاب ارجمندِ کرشمهی خسروانی(مخالفِ بیداد به طرزِ همایون) اثر جناب سیدمهدی شجاعی در 174 صفحه بسیار کتاب نفیسی بود. کار اگر چه به نمایشنامه پهلو میزد، به سببِ گفتگونویسیهای درخشان، اما در حقیقت ادامهی ادبیاتِ اصیلِ مذهبی این ملک بود که شجاعی خود، پایهگذار آن و برترین نمونهی آن است. سالها بعد از "کشتی..." و هجومِ آثار نازل، باز یک اثر مذهبیِ قوی خواندم که شان امام معصوم در آن مانندهی انسان کامل حفظ شده بود و درام - به درستی و هوشمندی- در شخصیتهای فرعی شکل میگرفت.
نیستان حالا در مجموعهی کتبِ فاخرِ خود، دشتبانِ احمد دهقان را منتشر کرده است. اما واقعیت آن است که من پیش از چاپ به لطفِ نویسنده خواندمش. نسخهی تایپی احمد، 220 صفحه بود و در صفحهبندیِ چاپی نمیدانم چند صفحه شده باشد. احمد پرسید، چهطور بود؟ گفتم خوب... گفت یعنی نقدی، پیشنهادی، پسنهادی؟ گفتم یعنی خیلی خوب... و اگر این دیالوگ تا صبح قیامت ادامه پیدا میکرد، فقط به خیلیهای من اضافه میشد. کار پیرامونِ جنگ است. خانوادهای روستایی که جنگ به ناگاهان، میانِ صدای مرغ و خروس و داس و خرمنکوب، مهمانشان میشود... احمد با تیزبینی این بار به جایی کنارِ جنگ رفته است تا مناسباتِ اجتماعیِ پیچیدهتری را تجربه کند. و راستی، حالا وقتِ آن است که آن یازده نابرادری که زوری میخواستند وی را به چاه بیاندازند، زانوی ادب به زمین بزنند!
به نقل از : ارمیا
به گزارش طلوع از اراک به نقل از حوزه هنری استان مرکزی، رضا میرزایی اظهار داشت: بیسیمچی عنوان کتابی است که به کوشش واحد ادبیات پایداری حوزه هنری استان مرکزی گردآوری شده و در ایام گرامیداشت دفاع مقدس رونمایی خواهد شد.
وی اظهار کرد: احیا و اشاعه فرهنگ دفاع مقدس میان نسل جوان و زنده نگاه داشتن یاد و خاطره رزمندگان و شهدای هشت سال دفاع مقدس از جمله اهداف حوزه هنری استان مرکزی است که بدین منظور حوزه هنری استان مرکزی مدتها پیش با همکاری کارگروهی از نویسندگان و علاقمندان به حوزه دفاع مقدس به جمعآوری خاطرات ۱۴ رزمنده استان مرکزی که در دوران هشت سال دفاع مقدس به عنوان بیسیمچی حضور داشتند، اقدام کرد.
وی ادامه داد: اکنون این خاطرات در کتابی با عنوان بیسیمچی گردآوری و منتشر شده که ششم مهر ماه با حضور مسئولان و برخی نویسندگان و هنرمندان استانی رونمایی خواهد شد.
سرپرست حوزه هنری استان مرکزی با بیان اینکه رضا زنجیرانی فراهانی و احسان مرادی به ترتیب صفحهآرایی و طراحی جلد کتاب بیسیمچی را برعهده داشتند، افزود: نخستین چاپ کتاب بیسیمچی به کوشش ادبیات پایداری حوزه هنری استان مرکزی با شمارگان یکهزار نسخه، ۱۵۵ صفحه و به قیمت ۵۰ هزار ریال منتشر شده است.
عباس احمدی شاعر درجه یکی است که عضو هیات علمی دانشگاه اراک است او را پیش تر ها معرفی کرده ام
کتابی از ایشان را معرفی نکرده بودم :
یاعلی
جناب جعفریان را پیش تر ها در مطلبی که راجع به افغانستان نوشته بودم، معرفی کردم. امروز 3شنبه، 26 شهریور قرار است مراسمی برای تجلیل از شخصیت این فیلم ساز ِ شاعر ِ داستان نویسِ خبرنگارِ... برگزار شود.
تهران،خ طالقانی ، خ مظفر شمالی، نخلستان اوج
اگه تهرانید حتما شرکت کنید چون این مرد، مردِ بزرگی است و قرار است چند مردِ بزرگ دیگر نیز در این مراسم شرکت داشته باشند : استاد علی معلم که حال و روز خوشی هم ندارند ،استاد یوسفعلی میرشکاک،داریوش ارجمند، بهروز افخمی ، خسرو معتضد و...
کتاب زیر از جناب جعفریان است:
انشا الله می بیتمتان
یاعلی
به پیشنهاد دوستان این بار به سراغ اثری بزرگ از مرحوم نادر ابراهیمی رفتیم. مردی در تبعید ابدی، زندگی نامه ملاصدرا شیرازی (ره) را به شیوه داستانی روایت می کند.(هر کی برده راضی بوده ).
گرفته شده از: pixelbook.ir