کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

تشنه ی کتاب که بودم ، وقتی در شهر می گشتم، با چراغ بودم یا بی چراغ ، جایی را نمی یافتم که سیرابم کنند.

اما یکسالی می شود که دوستان ، دور هم جمع شدند و سقاخانه بنا کردند و تشنگان را آب می نوشانند.

"کتابستان اراک" ، سقاخانه است. سقاخانه ای که با همت بنا شد و با تلاش به راهش ادامه میدهد.

سقاخانه ، "کتابستان اراک" است که مامن اهالی فرهنگ و ادب و هنر است.

هرگاه تشنه شدی یا خسته بودی و دنبال مامن می گشتی، به سقاخانه ی "کتابستان" سری بزن.

یاعلی

::
آدرس: اراک، خیابان خرّم، جنب هتل زاگرس

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندها

۱۲۳ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

۱۳
ارديبهشت

دست های محبتت دیگر درد ما را دوا نخواهد کرد

آنچه با ما تو آشنا کردی هیچ نا آشنا نخواهد کرد

پیش تو نه که پیش عالم هم دست خالی ساده ام رو شد

میکنم اعتراف بعد از تو در دلم عشق جا نخواهد کرد

میروی تا رها شوی از من از من و خاطرات تلخ اما

به پریشانیم قسم زلفت خاطرم را رها نخواهد کرد

    احترام به دست های تو بود حاجت من اگر روا میشد

بی نگاهت ولی خدا حتی نظری سوی ما نخواهد کرد

از دم عیسوی توست اگر خضر دارد حیات جاویدان

نفست هست اگر نه هیچ اثری بی تو آب بقا نخواهد کرد

 سبب خلقت خداوندی! همه عالم طفیلیت هستند

پس  قیامت حساب دنیا را جز به دستت خدا نخواهد کرد
  • محمد گازرانی
۱۰
ارديبهشت

قابل توجه دوستان کتابستانی که به شعر علاقه مندند: طی هفته های اخیر دو کتاب شعر خوب چاپ شد:

  ۱. کتاب آقای محمد مهدی سیار به نام [رود خوانی] که هم شعر کهنه دارد هم نو شنیدم رهبر انقلاب در مورد این کتاب به آقای سیار فرموده بودند:«کولاک کرده ای!»


۲. کتاب آقای میلاد عرفان پور به نام [ناخوانده] که باز هم رباعی است و مثل همیشه زیبا!


هر دو کتاب را هم انتشارات «شهرستان ادب» چاپ کرده اگر به نمایشگاه سر زدید حتما از این کتاب ها هم بازدید کنید

  • محمد گازرانی
۰۸
ارديبهشت

تا زنده ام به داد لبم با لبت برس

فردا چه سود هر چه رطب خیر میکنی

................................

مثل یک باغبان دلسردم با درختی که سخت بی برگ است

خواب دیدم به خواب می رفتم آه تعبیر خواب من مرگ است

................................

می روی تا رها شوی از من؛ از من و خاطرات تلخ اما

به پریشانیم  قسم  زلفت خاطرم را رها نخواهد کرد


برای تکمیل شدن بیت آخر و غزل شدنش دعا کنید!

مهدی کازرانی(حیران)

  • محمد گازرانی
۰۸
ارديبهشت

به خوش عیاری انگور بسته،خوبی می

جنون خلق به قدر عقول میباشد


  • محمد گازرانی
۲۰
فروردين

درون خانه ی خود هر گدا شهنشاهست

قدم برون منه از حد خویش سلطان باش

  • محمد گازرانی
۱۸
فروردين

ایام فاطمیه هم تمام شد خدا کند فاطمیه را در هیاهوی عید گم  نکرده باشیم:


اگرچه شمعی و از سوختن نپرهیزی


نبینم ات که غریبانه اشک می ریزی!


هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن!


بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزی


خزان کجا، تو کجا تک درخت من! باید


که برگ ریخته بر شاخه ها بیاویزی


 درخت، فصل خزان هم درخت می ماند


تو " پیش فصل" بهاری نه اینکه پاییزی


 تو را خدا به زمین هدیه داده، چون باران


که آسمان و زمین را به هم بیامیزی


 خدا دلش نمی آمد که از تو جان گیرد


وگرنه از دگران کم نداشتی چیزی


فاضل نظری

  • محمد گازرانی
۲۳
اسفند

 باز دریای دلم را بی نهایت میکنم

عاشقی را باز امشب هم رعایت میکنم

ماهی تنگم که عمری آرزوی رود داشت

حال در دریا به آن روزم حسادت میکنم

جا ندارد جز تو در یادم خدا هم شاهد است

پیش چشمانم تویی وقتی عبادت میکنم

سالها بگذشت ومن در به در درگاه تو

خادمانت را فقط گاهی زیارت میکنم

راه خود را گم کن و یک شب ز ما حالی بپرس

تا ابد با خلق آنشب را حکایت میکنم

کاش میکرد آه سردم در دل گرمت اثر

کاش تنها بشنوی وقتی شکایت میکنم

گریه کردن هم نکرد از من دوا دردی ولی

باز امشب خویش را با اشک راحت میکنم

مهدی کازرانی(حیران)

  • محمد گازرانی
۲۳
اسفند

اولین بار که این بیت را خوندم نفهمیدم ولی وقتی فهمیدم خیلی لذت بردم! توصیه میکنم  روی آن فکر کنید

ز اضطراب دل کند  آن زلف عنبر فام رقص

میکند آری به بال مرغ وحشی دام رقص

  • محمد گازرانی
۰۶
اسفند


ریخت چون دندان امید زندگی بی حاصلست

می رسد بازی به آخر مهره چون برچیده شد

  • محمد گازرانی
۰۱
اسفند

دهان غنچه به لب مهر دارد از شبنم

ز بس خجل شده در روزگار خنده ی تو

زآفتاب چرا مهر بر دهان دارد؟

اگر نه صبح بود شرمسار خنده ی تو

  • محمد گازرانی
۰۱
اسفند

ما را مبر به باغ که از سیر لاله زار

یک داغ،صد هزار شود داغ دیده را

  • محمد گازرانی
۲۵
بهمن

گل زشبنم نتوانست عرق کردن خشک

بس که در کوی تو بازار تماشا گرم است

  • محمد گازرانی
۲۱
بهمن

دیشب جشن جالبی توی دانشگاه برقرار بود که استاد ناصر فیض و جناب مهدی نژاد جالب ترش هم کردند!
مهدی نژاد مجموعه ی " الا دختر..."ش را خواند و فیض که املتش دسته دارد از روی "فیض بوک"ش دوباره حالی به "علیرضا قزوه" داد!
امید مهدی نژاد از ابتدا تا انتها ی مجلس حتی لبخند هم نزد! علت را که پرسیدم، فرمود: "من بیشتر میریزم توی خودم!"

  • محمد گازرانی