محمد حسین مرادی را که معرف حضورتان هست ، صاحب وبلاگ "اسراب" . برایمان پیام داد که به سایت "چند پیکسل کتاب" سر بزنیم ، نیم نگاهی به سایت انداختم و عاشقش شدم: " عشق در یک نگاه" !
شما هم خوشتان می آید...
محمد حسین مرادی را که معرف حضورتان هست ، صاحب وبلاگ "اسراب" . برایمان پیام داد که به سایت "چند پیکسل کتاب" سر بزنیم ، نیم نگاهی به سایت انداختم و عاشقش شدم: " عشق در یک نگاه" !
شما هم خوشتان می آید...
ایشان یک خلئی را در یک برههى از زمان براى زنجیرهى طولانى فرهنگى این کشور پر کردند. این کار، با ارزش است. خداوند از شما -آقاى مهدى آذریزدى!- این خدمت را قبول کند و مأجور باشید. این ستایشهاى زبانى و اینها، اجر کارهائى که با اخلاص انجام گرفته باشد، نمىشود؛ اجر کار مخلصانه را خدا باید بدهد و خدا هم خواهد داد.
خندههای فالش(مجموعه شعر طنز)
سعید سلیمانپور ارومی
دور تو بگردم هستهتازگی ها بچه ها کتاب " تا حالا دقت کردین...؟! " را چیده اند روی میز ، اما چون جلدش صورتی است و کاریکاتور دارد اصلا خوشم نمی آمد، امروز آمدم بردارمشان اما قبلش چند صفحه ای ورق زدم...
کتاب زبان طنز دارد، طنز اما تلخ! اصلا تلخ بودن در تعریف طنز نهفته است و گرنه می شود فکاهی و هزل.
امروز یک کمش را خواندم خوشم آمد ، و از آنجایی که تنها خوری در مرام ما نیست گفتم شما را هم شریک کنم:
" تا حالا دقت کردین یه مادر میتونه ده تا بچه رو با هم بزرگ کنه ولی همون بچه ها بزرگ که میشن ده تایی نمی تونن یک مادر رو پرستاری کنن...!؟ "
یاعلی
تصورش را بکن ، دشمن حمله کرده است ، خط دارد می شکند و رفقایت یکی یکی می پرند، آن وقت تو به جای آنکه انگیزه ات برای جنگیدن و دفاع و جهاد و انتقام و... چند برابر بشود و تفنگ را برداری و بیفتی به جان دشمن و ناکارش کنی ، به ظاهر بی خیال همه چیز بشوی و طعنه های همرزمانت را به جان بخری و یک گوشه بنشینی و قلم و کاغذ به دست بگیری و خاطره بنویسی!
***
و این نوشته ها آنجا تو را متاثر می کنند که ناگهانی تمام می شوند یعنی اینکه احتمالا نویسنده هم ...
***
اول دفترچه اش نوشته است :
به یابنده
ای که این دفترچه را پیدا می کنی ، اگر مردی آن را به یکی از نشانی های زیر برسان. اگر هم نیستی که فکری به حال نامردی خودت بکن....
***
اگر روزی روزگاری تصمیم گرفتی "نه آبی نه خاکی" را بخوانی ، نگهش دار تا وقتی که خواستی بروی اردوهای راهیان نور ، آنوقت بخوانش.
یاعلی
این شب، از دو شب قبل برتر است و از احادیث متعدد اینگونه احتمال داده میشود که شب قدر همین شب است. در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که مردی در ماه رمضان خدمت رسول خدا (ص) آمد و به آن حضرت عرض کرد: من در بیرون مدینه به سر میبرم و شتر و گوسفند دارم که نمیتوانم همه شب در مدینه حاضر شوم. دوست دارم شبی را به من معرفی کنی تا آن شب را به مدینه بیایم و در نماز و عبادت حاضر باشم. حضرت او را به نزد خود فراخواند و به طور در گوشی آن شب را معرفی کرد.
مطالبی رو قبلا روی وبلاگ گذاشته بودم اما با توجه به ایام عید غدیر تکرارشون می کنم:
علامه امینی کتاب شریف الغدیر را در حالی جمع آوری کردند که به بیماری جانکاهی دچار بودند، آخر کار هم در اثر همان بیماری رحلت نمودند ، حالا جفا نیست که ما به این کتاب شریف که با آن مشقت جمع آوری شده است بی تفاوت باشیم؟
لازم به ذکر است که علامه برای رسیدن به منابع دست اول از کتب اهل تسنن بار ها به هندوستان سفر می کنند و کتابخانه های آنجا را سرشار از کتب خطی اسلامی ناب می یابند. اما حالا چه بر سر آن کتابخانه ها آمده باشد ، خدا می داند.
در اینجا به ذکر برخی از اوصاف مولا امیر المومنین می پردازم ، تمام این احادیث را علامه از کتب اهل تسنن استخراج کرده اند:
قال رسول الله:
انا الشجره و الفاطمه فرعها و علی لقاحها و الحسن و الحسین ثمرتها و شیعتنا ورقها ....
علی ارحم الناس بالرعیه.
غلی احسن الناس خلقا.
علی اسخ (سخاوتمند ترین) الناس کفا.
علی مفاتیح خزائن رحمه الله.
علی اول من یقرع (در زدن) باب الجنه.
علی ذو قرنی الجنه.
علی عبقری (انسان کامل ، انسان ماورائی) اصحاب رسول الله.
انّ فیکم من یقاتل علی تاویل القرآن ، کما قاتلتُ علی تنزیله.
اعمال مشترک شبهاى قدر
شب نوزدهم، اوّل شبهاى قدر است و شب قدر همان شبى است که در تمام سال شبى به خوبى و فضیلت آن نمى رسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال مى شود و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل مى شوند و به خدمت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف مشرّف مى شوند و آنچه براى هرکس مقدّر شده است بر امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف عرض مى کنند و اعمال شبهاى قدر بر دو نوع است یکى آنکه در هر سه شب باید انجام داد و دیگر آنکه مخصوص است به هر شبى امّا اوّل پس آن چند چیز است: اوّل غسل است علاّمه مجلسى فرموده که غسل این شبها را مقارن غروب آفتاب کردن بهتر است که نماز شام را باغسل بکند دوّم دو رکعت نماز است در هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَاَتُوبُ اِلَیْهِ بگوید در روایت نبوى صلى الله علیه وآله است که از جاى خود برنخیزد تا حقّ تعالى او را و پدر و مادرش را بیامرزد «الخبر» سیّم قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید:
سال 86 وقتی وارد دانشگاه شدم ، فکر می کردم دانشگاه باید جایی باشد برای اینکه خستگی کنکور از تنم در بیاید و بتوانم همه ی کتابهایی را که خواندنشان برایم عقده شده بود را بخوانم، اما اینها همه توهم بود ، دانشگاه ما جایی بود که باید از 8 صبح کلاس می رفتی تا 9 شب! بعد هم تازه کلاس های حل تمرین شروع می شد و مباحثه های مختلف! پس خیلی عادی بود که همان دو ، سه هفته اول از هر چه کلاس و درس و استاد است زده شوی ، اما چهارشنبه بعد از ظهر ، آخرین کلاس هفته رنگ و بویی دیگر داشت با اینکه درستش این بود که آخرین کلاس خسته ترین کلاس باشد اما اینگونه نبود ، کلاس ادبیاتی که با "فاضل نظری" داشتیم.
تنها کلاسی که هیچ گاه غیبت نکردم ، تنها کلاسی که هیچگاه وسطش به سرم نزد که بپیچانمش ، تنها کلاسی که در آن صفا می کردم ، تنها کلاسی که برای استادش دلم تنگ می شد ، تنها کلاسی که ... .
وقتی به مهدی ، برادر کوچکم ، می گفتم کلاسهای فاضل به جای ادبیات ، سراسرش اخلاق بود ، درست درک نمی کرد چه می گویم اما دیروز بعد از جلسه می گفت : این مرد چقدر ظرایف اخلاقی بلد بود.
از آن جایی که همه ی کتابستانی ها حرفه ای اند ، پس حتما باید به این سایت سر بزنند. شبکه کتابخوانان حرفه ای یک انجمن اینترنتی برای کتابخوانان ، نویسندگان ، ناشرین و کلیه فعالان در عرصه کتاب می باشد.
یاعلی
امسال هم الحمدلله مثل سالهای گذشته ، میلاد امام مجتبی علیه السلام که رسید ، آقا دوستان شاعرش را فراخواند تا از "دل تنگی" هایشان برای هم بسرایند و "احساسات " و "اندیشه و حکمت " را در میان این دلتنگی ها بخوانند.
اگر بخواهم تیتر وار برای شما بگویم که علاوه بر شعر ها چه سخنانی بین این جمع رد و بدل شد ، مهمترینش صحبت های آقا بود که به موارد زیر اشاره کردند:
یکی از کارهای خیلی خوبی که در این جلسه اتفاق افتاده بود ، دعوت از شاعران پارسی گوی سایر کشور ها مثل هندوستان و تاجیکستان و افغانستان بود. اگر ما به این ها بها ندهیم ، زبان فارسی در این کشور ها نابود خواهد شد ، همان گونه که در پاکستان و ترکیه این اتفاق افتاد! دیگر هیچکس در ترکیه نمی تواند اشعار مولوی را بخواند ، در صورتی که تا کمتر از صد سال پیش زبان فارسی از زبان زنده ی ترکیه و پاکستان بوده است.