کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

تشنه ی کتاب که بودم ، وقتی در شهر می گشتم، با چراغ بودم یا بی چراغ ، جایی را نمی یافتم که سیرابم کنند.

اما یکسالی می شود که دوستان ، دور هم جمع شدند و سقاخانه بنا کردند و تشنگان را آب می نوشانند.

"کتابستان اراک" ، سقاخانه است. سقاخانه ای که با همت بنا شد و با تلاش به راهش ادامه میدهد.

سقاخانه ، "کتابستان اراک" است که مامن اهالی فرهنگ و ادب و هنر است.

هرگاه تشنه شدی یا خسته بودی و دنبال مامن می گشتی، به سقاخانه ی "کتابستان" سری بزن.

یاعلی

::
آدرس: اراک، خیابان خرّم، جنب هتل زاگرس

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندها

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طنز» ثبت شده است

۲۶
تیر

یک هم اتاقی داشتم به نام مهدی خدایی مهر که بچه ها "خدا" صدایش می کردند ، اصالتا کرد بود ، می گفت پدر بزرگی دارد که هر موقع یکی از نوه ها سمت موبایل یا لب تاب می رود احساس می کند که روح شیطانی دارد نوه اش را تسخیر می کند، پیرمرد با عصا نوه ها را می زند که :" پاشو ، پاشو .... پاشو به جای این کارا یه کم قرآن بخوان" ، مهدی که این ها را با لهجه ی کردی برایمان تعریف می کرد روده بر می شدیم.

حالا دیدم شما جلوی کامپیوتر نشستی ترسیدم روح شیطانی تسخیرت کند گفتم: "یه کم قرآن بخوان "

راستی پدر بزرگِ "خدا" هفته پیش فوت کرد، برای ایشان هم "یه کم قرآن بخوان".

یاعلی

  • محمد گازرانی
۲۳
تیر

دیشب یک سخنرانی از آقای قرائتی گذاشته بود که از مشهد بود ، داخل حرم ، دلمان هوایی شد اما به این چیزها کار ندارم که، چیز دیگری می خواهم بگویم :حاج آقا می خواستن برای عملی که صحیح است اما قبول نیست تمثیلی بیاورند که فرمودند :

" چای داخل آفتابه چاییه اما کسی رغبت نمی کنه بخوردش ، نماز زن و شوهری هم که به هم نیش می زنن نمازه اما قبول نیست"!

حال کردی از این تمثیل؟

خدا ایشان را حفظ کنه

این شب ها دعایمان کنید

یاعلی

  • محمد گازرانی
۲۳
تیر

معرفی کردن علیرضا و وبلاگش کار سختی  است برای همین ، او را از زبان خودش معرفی می کنم:

"علیرضا خطیبی متولد هجدهم آبان ماه سال یکهزار و سیصد و هفتاد و یک از اراک، دانشجوی کارشناسی ارشد پیوسته رشته معارف اسلامی و مدیریت گرایش صنعتی دانشگاه امام صادق علیه السلام
این وبلاگ حاوی پریشانی های اینجانب می باشد و هیچ ارزش دیگری ندارد"

***

نام وبلاگش "قلمکار" است ، به نظر من علیرضا در کارهای طنز تواناتر از کار های جدی است.

یاعلی

  • محمد گازرانی
۲۲
تیر

امید مهدی نژاد یک مجموعه ی طنز جمع آوری کرده است با شعرهایی که در اوج خنده دار بودن برای بعضی ها هم گزنده اند و اسم آن را گذاشته است "یک بغل کاکتوس" ، یک بغل کاکتوس با هزاران تیغ گزنده را هم   کرده است عکس روی جلد!
یک روز خانمی  آمد "کتابستان" و این کتاب را برداشت، می گفت :"آقا غیر از این ، دیگه در مورد پرورش گل های آپارتمانی  کتابی ندارین"!
***
یک دختر  سانتی مانتال هم آمده بود و کتاب "مربای شیرین" هوشنگ مرادی کرمانی را که مجموعه داستان است ، برداشته بود و می گفت :"جناب! چندتا کتاب دیگه تو همین موضوع به من بدین"
پرسیدم:" چه موضوعی؟"
-       
همین موضوعا دیگه ، سفره آرایی و تهیه مربا و دسر و آشپزی و از این جور چیزا !!!

 

 

  • محمد گازرانی
۱۸
تیر

سال 86 بود که هنوز سراغ بیزینس کتاب!! نرفته بودیم و علاقه ای داشتیم وافر به نمایشگاه کتاب تهران. به نحوی که سالهای پیشین آن و یکی دو سال بعد آن جزو سفرهای واجبم بود...

رزیتا خاتون

  • محمد گازرانی