کیومرث عباسی(قصری)
امشب رفته بودم فرهنگسرای ابن سینا که شب شعر بود و افتتاح یک انجمن شعر با مدیریت شاعر عزیز میلاد عرفان پور شاعری به نام آقای کیومرث عباسی که سن بالایی هم داشت و شعرش به سبک هندی می زد شعر خواند تا به حال اسمش را هم نشنیده بودم دیدم چقدر زبان فخیمی دارد سریع در فضای مجازی جستجو کردم و در وبلاگ غزل ناب یک غزل از ایشان دیدم که برای شما هم می گذارم:
پیچک وار
از غم جان نیست گر بر دار می پیچم به خویش
برسرگفتار حق ، چون مار می پیچم به خویش
همچو فریادی که خیزد از گلوی کوهسار
در طنین درهم تکرار می پیچم به خویش
تار تارم همچو تار زخمه ی غم خورده است
هرکه ازغم دم زند من زار می پیچم به خویش
بستر راحت نمی سازد به طبع سر کشم
گردبادم در ره هموار می پیچم به خویش
همچو پیچک برگ برگم عاشق آزادگی است
هرکجا سروی است پیچک وارمی پیچم به خویش
باغبان اشکم ، خیال بلبلی گر سایه وار
بگذرد ازخاطر گلزار ، می پیچم به خویش
من کجا و وصل این خورشید سیمایان کجا
نازک اندیشم چو مو ، از نار می پیچم به خویش
گوهر معنی به آسانی نمی آید به دست
برسر هرنکته ای صدبار می پیچم به خویش
(قصری) از بس با زبان خامه کردم گفتگو
گاه اظهار سخن چون مار می پیچم به خویش
ازکتاب باغ ابریشم (غزل در قلمروشعر معاصر کرمانشاه )
انتخاب شده است .
شعر )(
شد ز نام دگران گرچه مُکَدَر گوشم
خورد از نام علی قند مُکَرر گوشم(
تضمینی از شعر
باز پیچیده مگر نام علی در گوشم ؟
کز طرب پر شده تا پرده ی آخر گوشم
تاب این حلقه کجا و تب این زخمه کجا
می تپد تند تر از نبض کبوتر گوشم
در شب نام گذاری چه به گوشم خواندند؟
که به روی احدی وانکند در گوشم
جز به نام علی این قلعه نشد هر گز فتح
می کند فخر به خود چون درِ خیبر گوشم
تا کنون هر چه شنیده ست به جز نام علی
همه را کرده برون از در دیگر گوشم
گوش من یک صدف خالی ِ بی گوهر بود
گشت با نام علی معدن گوهر گوشم
بعد از این نافه از این ناف به چین خواهد رفت
بس که چون نافه ی چین گشته معطر گوشم
از زمانی که شدم حلقه به گوش در او
نیست چون خضر، بدهکار سکندر گوشم
(قصری) از شوق غلامی شده یک پارچه گوش
قنبری کو که دوصد حلقه کند در گوشم
(کیومرث عباسی"قصری")
است
یاعلی