در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد جلوهای کرد درخت، دید و ملک عشق نداشت عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد عقل میخواست کزان شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
حافظ
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد درخت، دید و ملک عشق نداشت
عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کزان شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد