شعر طنز 3
این بار شعر طنز از زرویی نصرآباد:
مدعیان
ما وارثان وحی و
تنزیلیم
عاشق ترین مردان این ایلیم
مردم تمام از نسل قابیلند
ما چند
تا، فرزند هابیلیم
آن دیگران ناز و ادا دارند
ما بی قر و اطوار و
قنبیلیم
در بین ما یک عده هم هستند...
این روزها مشغول تعدیلیم
در
این دویدنها رسیدن نیست
عمری است ما روی تردمیلیم
آخر کجا می آیی آقا
جان؟
بگذار، ما مشغول تحلیلیم
دنیا به کام قوم دجال است
ما هم که با
دجال فامیلیم
درس "پیام نور"تان از دور
خوب است، ما مشتاق
تحصیلیم
آقا، شما تفسیر قرآنید
البته ما قائل به تاویلیم
نه عالم
احکام قرآنیم
نه عامل تورات و انجیلیم
گفتند: شرط راستی، مستی است
ما
هم که ذاتا مست و پاتیلیم
در کل، زمین، مصر است و این مردم
یاران فرعونند
و ما نیلیم
اینها اگر کرم اند، ما ماریم
آنها اگر مورند، ما
فیلیم
فیلیم در نطع سخن امّا
وقت عمل طیراً ابابیلیم
در حفظ ما
باید به جدّ کوشید
ما نقطه ی حسّاس آشیلیم
"آدم شدن" یک ایده ی
نوپاست
ما هم نهادی تازه تشکیلیم
سیصد نفر "آدم" که شوخی نیست
مستلزم
تغییر و تبدیلیم
تعجیل، کلا کار شیطان است
اصلا چرا مشتاق
تعجیلیم؟
وقتش که شد، آن وقت می گوییم:
آقا بیا کم کم که
تکمیلیم
وقت عمل هم می رسد امّا
فعلا به فکر حفظ و ترتیلیم
آخر
چطوری حرف حق؟ وقتی
مشغول ذکر و ورد و تهلیلیم
ما با همین حالت که می
بینید
مستوجب تشویق و تجلیلیم
صندوق عهد و رای اگر باشد
یاران داوود و
سموئیلیم
توی صف عشاقتان از صبح
ما صاحبان ساک و زنبیلیم
بعضی به
نامت، بارشان شد بار
ما تازه فکر بار و بندیلیم
کار غنایم را به ما
بسپار
چون خبره در تقسیم و تحویلیم
باد هوا خوردن که ممکن نیست
آخر
مگر ماها حواصیلیم
گفتند:روز جمعه می آیید
ما روزهای جمعه تعطیلیم ...
قرار بود ایم عیدی شادش کنید شما که داغونمون کردی رفت پی کارش!
ولی خدایی راست گفته" سیصد نفر آدم که شوخی نیست"
استاد اخلاق حضرت امام (ره) آقای شاه آباید اینو زیاد میگفته که:عالم شدن چه آسان،آدم شدن محال است!
یاعلی...دعا کنید منم آدم شم