سید مرتضی آوینی
«سیدمرتضی آوینی» از معدود مردان روزگار نه چندان دور ماست که از بند مشهورات دروغین زمانه رها شد. او با مرگ آگاهی در هم آمیخته است. اولین رویارویی فکری سید با صورتکهای دروغین مدرنیته و غرب بود، دقیقاً همان روزگاری که آرام آرام مشهوراتی چون توسعه، مدرنیزاسیون، پیشرفت، آزادی اباحی گرایانه، تساهل و تسامح و... بر زبان برخی سیاستمداران و روشنفکران عجول جاری میشد. انقلاب اسلامی برای سید «رستاخیز جان» و «آغازی بر یک پایان» بود. پایان عصر عسرت و ظلمتزدگی بشر و آغاز «فردایی دیگر». تفاوت سید در فهم حقیقت زمانه خویش است...
1- آیات 31 تا 33 سوره مبارکه سبأ ماجرای مجادله مستکبرین و مستضعفین گناهکار در روز رستاخیز را روایت میکند. جایی که مستضعفین انحراف و جرم خود را به گردن مستکبرین میاندازند و در مقابل، گردنکشان از زیر بار این اتهام شانه خالی کرده و با جوابی توجیه مستضعفین را میشکنند: «أ نحن صددناکم عن الهدی بعد اذ جائکم بل کنتم مجرمین». مستضعفین گناهکار در پایان این مجادله خصومتآمیز حقیقتی را برملا میکنند که زمینه اصلی انحراف ایشان از راه حق و حقیقت است: « و قال الذین استضعفوا للّذین استکبروا بل مکر اللیل و النهار اذ تأمروننا أن نکفر بالله و نجعل له انداداً» (مستضعفین به گردنکشان پاسخ میدهند که «مکر و فریب روزگار» ما را بر آن داشت که به خدای یکتا کافر شویم و برای او شریک قرار دهیم).
2- «مکر و فریب روزگار» اغوای تدریجی زمانه است برای کسانی که در رفت و آمد مداوم شب و روز حقیقت تاریخ را فراموش میکنند و از اینکه در کجای تاریخ ایستادهاند نمیپرسند. «روزمرگی» همان روز-مرگی است؛ روزگار صورتک خود را برای کسانی که دربند او میشوند برنمیدارد. این صورتکها همان مشهوراتی است که به دروغ در زبانها و قلمها میچرخد و به اصول مقدس تبدیل میشود. هر کسی را یارای آن نیست که از حقیقت روزگار بپرسد یا علیه مشهورات دروغین و مکر و فریب روزگار قیام کند. رمز این رستاخیز علیه لشکر جهل روزگار، «مرگ آگاهی» است؛ اکسیری که طومار روزمرگی و روز-مرگی را در هم میپیچد.
3- «سیدمرتضی آوینی» از معدود مردان روزگار نه چندان دور ماست که از بند مشهورات دروغین زمانه رها شد. او با مرگ آگاهی در هم آمیخته است. اولین رویارویی فکری سید با صورتکهای دروغین مدرنیته و غرب بود، دقیقاً همان روزگاری که آرام آرام مشهوراتی چون توسعه، مدرنیزاسیون، پیشرفت، آزادی اباحی گرایانه، تساهل و تسامح و... بر زبان برخی سیاستمداران و روشنفکران عجول جاری میشد. انقلاب اسلامی برای سید «رستاخیز جان» و «آغازی بر یک پایان» بود. پایان عصر عسرت و ظلمتزدگی بشر و آغاز «فردایی دیگر». تفاوت سید در فهم حقیقت زمانه خویش است. طنین کلام او را فراموش نکردهایم که: «اگر انسان از جایگاه تاریخی خویش غافل شود، چه بسا که طعمه شیطان گردد.» و این خصوصیت سید بود که عادتهای سخیف زمانه هیچگاه او را قبرستان نشین نکرد و از انتباه و بیداری او نکاست. آوینی در جایی گفته بود: «در بهاران همه در انتظار روزی نو هستند و ما در انتظار روزگاری نو». روزگار نو برای او زمانهای است که جهان را در آستانه عصر نور، عصر حاکمیت تام و تمام دین بر شئون مختلف بشر، قرار میدهد. هر چند راه رسیدن به این بهشت موعود، صراطی باشد که از متن جهنم غربزدگی میگذرد و برای کسی که آرزوی بهشت دارد چه باک که تازیانههای جهنم را بر تن خود ببیند. تازیانههایی که هر روز از قلم و زبان روشنفکران سکولار زمانه ما بر تن انقلاب اسلامی پائین میآمد و سید را بر آن میداشت تا آیهای نو در «سوره» نازل کند.
4- سید را بیشتر از «روایت فتح»اش میشناسند. «روایت فتح» پنجرهای بود که سید از طریق آن ما را با عالم ملکوت خود سهیم میکرد. «روایت فتح»، آوینی بود به اجمال، اما آوینی به تفصیل را باید در قلم آتشین و فهم عمیقاش یافت. مدال افتخار «سید شهیدان اهل قلم» در حقیقت تذکر داهیانه رهبر معظم انقلاب بود برای توجه دادن نگاهها به مقالههای بصیرت افزا و عمیق آوینی. همان مقالههایی که حتی در پرمدعاترین روزنامههای عصر او هم امکان انتشار نیافت و در حصر «سوره»ها باقی ماند. هر کدام از مقالههای او گواه تعهد مستحکمیاست که سید در حفظ اندیشه انقلاب اسلامی و خط اصیل امام(ره) دارد. هیچ مقاله، کتاب یا اقدام منافقانهای نیست که سید از کنار آن با سکوت عبور کند. چشمان تیزبین او آینده را میکاود و قلماش برای امروز مینویسد: «منافقین به مراتب از کفار بدترند... نفاق خورهای است که پیکر امت را از درون میخورد... بنیان نفاق را باید از ریشه برانداخت، اگر نه چون ماری که سرکوفت نشده باشد بار دیگر جان خواهد گرفت.»
وحید یامین پور
به نقل از :/www.sahebzaman.org
فتح خون آقا سید خوندم اونم به سفارش استاد سبکباران، خدایی عالی بود تلفیقی از شور و شعور... و اینکه سید شهیدان اهل قلم به تعبیر خودش از راهی طی شده حرف میزنه برام خیلی قابل احترام...
بنظرم باید بیشتر روی مطالعه کتابهاشون فکر کنم! اینا رو که دیگه کتابستان دارید انشالله؟!
یاعلی