بیوتن... بی وطن....
خمینی به ما یاد داد که وسط جنگ ، هر روز صبح بلند شویم و دست مان را
بگیریم به زانوی خودمان و بگوییم یا علی...بگوییم یا خدا...بعد رسیدیم به
جایی که صبح به صبح بایستی می گفتیم یا دولت...مثل همین الان که باید برویم
واشنگتون و دفتر حفاظت منافع و بگوییم یا دولت...
آرمیتا نگاهی می کند به تپه های سبز اطراف های-وِی نود و پنج و پوزخند می زند:
خوب توی آمریکا هم که نمی گویند یا علی...نمی گویند یا الله...حتا نمی گویند یا جی زز ! این جا هم صبح به صبح می گویند...
آرمیتا نمی داند در امریکا صبح به صبح چه می گویند.اما حاج مهدی می داند جواب میدهد:
توی امریکا صبح به صبح میگویند یا خودم ! من فکر می کردم یا خودم ، بهتر
باشد از یا دولت یا خودم را یک جورهایی می شد تبدیلش کرد به یا علی...اما
یا دولت با هیچ سریشی نمی چسبد به یا علی...
آرمیتا ساکت می شود.خود حاج مهدی هم.بعد از مدتی حاج مهدی می گوید:
شاید هم اشتباه کرده باشم...دیگر هیچ جا جای ما نیست...ما بی وطن شده ایم خواهر
" بیوتن - رضا امیرخانی - نشر علم"
- ۹۲/۱۲/۰۳
کتاب قشنگی بود ... سهراب داستان خیلی دوست داشتم
یه قسمتش که ارمیا نماز میخونه و سهراب بهش باطن نمازش که زن رقاصه است نشون میده مو به تنم سیخ کرد...از اون موقع که خوندمش خیلی اوقات بعد نماز فکر می کنم باطن نماز من چیه؟!
یاعلی