کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

تشنه ی کتاب که بودم ، وقتی در شهر می گشتم، با چراغ بودم یا بی چراغ ، جایی را نمی یافتم که سیرابم کنند.

اما یکسالی می شود که دوستان ، دور هم جمع شدند و سقاخانه بنا کردند و تشنگان را آب می نوشانند.

"کتابستان اراک" ، سقاخانه است. سقاخانه ای که با همت بنا شد و با تلاش به راهش ادامه میدهد.

سقاخانه ، "کتابستان اراک" است که مامن اهالی فرهنگ و ادب و هنر است.

هرگاه تشنه شدی یا خسته بودی و دنبال مامن می گشتی، به سقاخانه ی "کتابستان" سری بزن.

یاعلی

::
آدرس: اراک، خیابان خرّم، جنب هتل زاگرس

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندها

۳۴۸ مطلب توسط «محمد گازرانی» ثبت شده است

۲۷
فروردين
"چه خوب گفت کسی که گفت: آنکه در فقه چندان وارد نیست، زهادت و تقدسش بیشتر است و آنکه اصول نمیداند اخباری میشود و آنکه حکمت نمیداند عارف میشود و آنکه هیچ کدام را بلد نیست، صوفی میشود"
(امام، تقریرات فلسفه، جلد3)
یاعلی
  • محمد گازرانی
۲۴
فروردين

دهمین کنگره خانگی شعر - اراک

فراخوان دهمین کنگره خانگی شعر - اراک

 

(ویژه آقایان)

 موضوع:

 ۱.  امام جواد (علیه‌السّلام)

 ۲.  حضرت علی‌اصغر (علیه‌السّلام)

 ۳.  حضرت رباب (سلام‌الله‌علیها)

 

قالب‌ها:

 ۱. کلاسیک

 ۲. آزاد

 

 مهلت ارسال:

 تا پایان بیست و پنجم فروردین‌ماه. 1393/01/25

 

 زمان برگزاری :

 چهارم و پنجم اردیبهشت ماه   5 و 1393/02/4

 

 مکان برگزاری :

 اراک - آدرس دقیق متعاقباً اعلام خواهد شد.

 

  نحوه‌ی ارسال آثار:

 لطفاً آثار خود را (با نام، نام خانوادگی و شماره تماس)با یکی از شیوه‌های زیر ارسال نمایید:

 ۱. ارسال پیام خصوصی به وبلاگ کنگره http://kongereh-khanegi.blogfa.com

 ۲. ارسال به ایمیل kongereh_khanegi@yahoo.com

 ۳. تماس با شماره‌ تلفن ۰۹۳۹۵۳۵۳۴۳۷ 

 

  • محمد گازرانی
۲۰
فروردين

درون خانه ی خود هر گدا شهنشاهست

قدم برون منه از حد خویش سلطان باش

  • محمد گازرانی
۱۸
فروردين

ورود من به عرصه ی نویسندگی به عنوان یک شغل، به خاطر این داستان بود:


فرزند کوه

 

درست یادم نمی آید ولی با حرفهایی که بیگ میزد، خاکسترهای ته مانده خاطرات آن روزگار را زیر و رو کرد و دوباره تا قله های کوهها پروازم داد.


چند سالی بود که قوم و قبیله ما و قبیله گل کبودی ها و میان دره ای ها و بزباش ها ملعبه دست هوشنگ خان پلنگ کش بودیم. آدم هایشان همه جا بودند. برادر به برادر خیانت می کرد تا از هوشنگ خان طلا و جواهر بگیرد، امکانات بگیرد، اسب بگیرد... . گل کبودی ها که اصلاًمتوجه دسیسه هاس هوشنگ خان نبودند، سر به زیر و راحت، دار و دسته خان هم مرتب می دوشیدندشان. آنها هم ککشان نمی گزید. میان دره ای ها می فهمیدند که دزدی بزها کار خان و خان... است، می دانستند هر چه بلا و مصیبت به سرشان می آید، شری است که هوشنگیان قداره کش داده اند ولی دستشان به جایی نمی رسید، غیر مستقیم با سکوتشان باج می دادند تا در آرامش باشند، چه آرامشی!


اما بزباش ها سر و گوششان می جنبید، گهگاهی اعتراض هم می کردند و برای گله دارها تفنگ تهیه کردند که کسی جرأت چپ نگاه کردن هم نداشته باشد ولی بعد از چند بار که چوپان ها را تکه تکه کردند و میان قوم و قبیله شان ریخته و امنیت زن و بچه شان به خطر افتاد کوتاه آمدند. اما قبیله ما...



  • محمد گازرانی
۱۸
فروردين

ایام فاطمیه هم تمام شد خدا کند فاطمیه را در هیاهوی عید گم  نکرده باشیم:


اگرچه شمعی و از سوختن نپرهیزی


نبینم ات که غریبانه اشک می ریزی!


هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن!


بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزی


خزان کجا، تو کجا تک درخت من! باید


که برگ ریخته بر شاخه ها بیاویزی


 درخت، فصل خزان هم درخت می ماند


تو " پیش فصل" بهاری نه اینکه پاییزی


 تو را خدا به زمین هدیه داده، چون باران


که آسمان و زمین را به هم بیامیزی


 خدا دلش نمی آمد که از تو جان گیرد


وگرنه از دگران کم نداشتی چیزی


فاضل نظری

  • محمد گازرانی
۲۶
اسفند

قد نهال، خم از بار منت ثمر است

ثمر قبول مکن سرو این گلستان باش

  • محمد گازرانی
۲۶
اسفند

چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوه ی بیگانگی رها کردی

به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی

منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم
تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی

بیا که با همه نا مهربانیت ای ماه
خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی


"شهریار"

  • محمد گازرانی
۲۵
اسفند

کاری جدید از سید مهدی شجاعی


دعای مکارم‌الاخلاق
(دعای بیستم صحیفه سجادیه)
تاریخ چاپ : ۱۳۹۲
تعداد صفحات : ۴۸ صفحه
قطع : نیم‌وزیری
نوبت چاپ : اول
قیمت : ۲۰۰۰۰ ریال

  • محمد گازرانی
۲۴
اسفند

امشب به یاری حضرت حق، محضر دو بزرگوار رو درک کردم:
یکی حضرت آیت الله امجد که واقعا یکه!
و دیگری سید مهدی میرباقری.
اگه قسمت باشه چکیده ی فرمایشاتشون رو براتون می نویسم:

آیت الله امجد:

  • من برای همه ی کسایی که بهم تهمت زدن و بد قضاوت کردن و... دعا می کنم و طلب مغفرت دارم. اما به همه بگید، توی اینترنت پخش کنید که همه ی حرف امجد اینه: " از مردم دست گیری کنید. و اگه نمی تونید دست گیر باشید حداقل پاگیر نباشید.همین."
  • اسلام از تو نه کربلا رفتن میخواد و نه زیارت نه هیچ چیز دیگه، یه مکه میخواد که اونم میتونی یه کاری کنی هیچ وقت مستطیع نشی و نری. اونچه که اسلام از تو میخواد کمک به مردمه، همین. اگه کربلا بری ، زیارت بری، خیلی خوبه ها اما کمک به مردم یادت نره.


استاد مهدی میرباقری:

  • حضرت رضا فرمودند در آیه ی "لتسئلن یومئذ عن النعیم" (تکاثر 8) مراد از "النعیم" آب و غذا و خوراک و سایر نعمت های مادی دنیوی نیست. برای کریمی مثل خداوند زشت است که بخواهد از مهمانانش در مورد آب و غذایشان سوال و جواب بخواهد. منظور از "النعیم" ولایت اهل بیت است. ولایت. هر چه در سایه ی ولایت آمد بهشتی و اخروی است و هرچه خارج از ولایت باشد دوزخی و دنیوی است.

...

یاد این دو بیت افتادم:

کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی/نگاه دار دلی را که برده ای به نگاهی
چو در حضور تو ایمان و کفر یکسان است/چه دوزخی چه بهشتی چه طاعتی چه گناهی؟

...

استاد ادامه دادن:

  • معصوم فرمودند در آیه ی "حبب الیکم الایمان... و کره الیکم الکفر و الفسوق و العصیان..." (سوره مبارکه حجرات آیه 7 ) مراد از "ایمان" حضرت مولا امیرالمومنین هستند و مراد از کفر و فسوق و عصیان آن ها هستند که خود میدانید.

....
لعن الله قاتلی فاطمه الزهراء

  • محمد گازرانی
۲۳
اسفند

 باز دریای دلم را بی نهایت میکنم

عاشقی را باز امشب هم رعایت میکنم

ماهی تنگم که عمری آرزوی رود داشت

حال در دریا به آن روزم حسادت میکنم

جا ندارد جز تو در یادم خدا هم شاهد است

پیش چشمانم تویی وقتی عبادت میکنم

سالها بگذشت ومن در به در درگاه تو

خادمانت را فقط گاهی زیارت میکنم

راه خود را گم کن و یک شب ز ما حالی بپرس

تا ابد با خلق آنشب را حکایت میکنم

کاش میکرد آه سردم در دل گرمت اثر

کاش تنها بشنوی وقتی شکایت میکنم

گریه کردن هم نکرد از من دوا دردی ولی

باز امشب خویش را با اشک راحت میکنم

مهدی کازرانی(حیران)

  • محمد گازرانی
۲۳
اسفند

اولین بار که این بیت را خوندم نفهمیدم ولی وقتی فهمیدم خیلی لذت بردم! توصیه میکنم  روی آن فکر کنید

ز اضطراب دل کند  آن زلف عنبر فام رقص

میکند آری به بال مرغ وحشی دام رقص

  • محمد گازرانی
۲۱
اسفند

تقدیم به حضرت زهرا سلام الله علیها و اهالی آن خانه علیهم السلام که مادرشان را در بستر دیدند و سوختند و اشک هایشان را از هم پنهان کردند.

به نیت شفای مادرم و مادرانی که از سایر شیعیان در بستر بیماری اند.

این متن داستان مانند را اردیبهشت 92 نوشتم در حالی که مادرم در بیمارستان بستری بود و قرار بود عمل شود:

یاعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

از کوچه ها که می گذرم همه ی خانه ها روشن است و از پنجره هایشان بوی غذا می آید ، کوکب خانم انگار قورمه سبزی بار گذاشته است ، عجیب عطر و بویی دارد، از آشپز خانه ی خاله سکینه بوی پیاز داغ سر درد آوری می آید ، احتمالا دوباره میخواهد کشمش و پیاز داغ بریزد روی عدس پلوهای معروفش و به شکم گرسنه ی پسر گامبالویش صفایی بدهد. اما از خانه ما بوی غم می آید آنقدر غلیظ است که می خواهد خفه ات کند، سرفه ام می گیرد گلویم می سوزد ، اسپری آسمم را می زنم ،خانه ای که مادرش در بستر افتاده باشد از دور هم بوی غم می دهد ،بوی حزن ، بوی اندوه ، انگار چراغ ها همه خاموش باشند و غباری سیاه اطراف خانه را گرفته باشد.


  • محمد گازرانی
۲۱
اسفند

شاید قبلا هم این داستان رو روی وبلاگ گذاشته باشم! شک دارم


دیشب بدجوری دلم گرفته بود، حال و حوصله ی درست و حسابی نداشتم، از یک طرف امتحان صبح را گند مال کرده بودم و از طرف دیگر فردا امتحان سختی داشتم، به ساعت که صدای تیک تاکش روی اعصابم پتک می کوبید نگاه کردم، شب از نیمه گذشته بود، رضا را راضی کردم که از روی درب دانشگاه بپریم و تا پارک سرچهارراه برویم بلکه حال و هوایمان عوض شود.

به شدت عصبی بودم، حس تبه کاری داشتم، سر شب با مشت زدم میز مطالعه ی مجید بیچاره را خُرد کردم تمام دستم زخم شده بود و توی سرمای پارک گز گز می کرد.


  • محمد گازرانی