گل زشبنم نتوانست عرق کردن خشک
بس که در کوی تو بازار تماشا گرم است
گل زشبنم نتوانست عرق کردن خشک
بس که در کوی تو بازار تماشا گرم است
دیشب جشن جالبی توی دانشگاه برقرار بود که استاد ناصر فیض و جناب مهدی نژاد جالب ترش هم کردند!
مهدی نژاد مجموعه ی " الا دختر..."ش را خواند و فیض که املتش دسته دارد از روی "فیض بوک"ش دوباره حالی به "علیرضا قزوه" داد!
امید مهدی نژاد از ابتدا تا انتها ی مجلس حتی لبخند هم نزد! علت را که پرسیدم، فرمود: "من بیشتر میریزم توی خودم!"
تک بیتی زیبا از یک غزل عالی از یک شاعر درجه یک
تقدیم به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از حمیدرضا برقعی:
شاعری در قطار قم-مشهد چای میخورد و زیر لب میگفت:
شک ندارم که زندگی یعنی طعم سوهان و زعفران، بانو!
نیست جای خواب آسایش گذر گاه جهان
تا به کی سازی به پهلو بستر بیگانه گرم
باغ از بنفشه،صفحه رخسار یوسف است
گردیده از طپانچه ی اخوان کبود رنگ
طپانچه یعنی سیلی به گوش کسی زدن
اونهایی که با رباعی صفا می کنند و دوست دارن گاهی اوقات با پیامکی حال و هوای رفقاشون رو عوض کنن حتما با رباعی های میلاد عرفان پور آشنایی دارن خواستم مژده بدم که مجموعه ای دیگر از رباعی های او در راه ست.
بعد از کتابهای "پاییز بهاریست که عاشق شده است" ، "از شرم برادرم" ، "پادشهر" ، "جشن فراموشی ها".
دوبیتی زیر را از میلاد انتخاب کردم برای حال و هوای این روزها:
مراعات پر و بالت نکردیم
نظر بر لطف هر سالت نکردیم
سلام تازه ات از چیست ای برف!
مگر صدبار پامالت نکردیم؟
.
یاعلی
از درون تو بود تیره جهان چون دوزخ
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت
صائب این پنبه آسودگی از گوش بر آر
اگر از ما هوس ناله شنیدن داری
راستش من وقتی این بیت رو خوندم یاد این کلام غریبانه حضرت ارباب افتادم برای همین اسمش رو گذاشتم "هل من ناصر ینصرنی"
اگه نظر دیگه ای دارید بنویسید
زلعل آبدارش دست و پا گم میکنم صائب
اگرچه دارم آن جرأت که بر دریا توانم زد