چیزی عوض نشده
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سال هاست دو روز پشت سر هم سرخ اند
می گویی نه
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم!
(نامه های کوفی:سعیدبیابانکی)
یاعلی
چیزی عوض نشده
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سال هاست دو روز پشت سر هم سرخ اند
می گویی نه
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم!
(نامه های کوفی:سعیدبیابانکی)
یاعلی
سعید بیابانکی قطعه هایی کوچک و شعر گونه با زبان طنز تلخ، طنزی بسیار بسیار تلخ در کتاب "نامه های کوفی" آورده است که جزو پرفروش ترین کتاب های نمایشگاه پارسال شد، اگر نخواندیدش این روزها فرصت خوبی است.
نامه اول:
چه گواراست
این شربت زعفرانی
اما تشنه از محله ما رفت
عباس تعزیه
(نامه های کوفی:سعیدبیابانکی)
یاعلی
سلام
میدونم که این روزها از این هیات به اون هیات میرید و غم زده اید، چند تا کتاب بهتون معرفی می کنم تا بخونید و با هر روضه بیشتر بسوزید و از هر روضه بیشتر بدونید:
فتح خون : سید مرتضی آوینی: روایتی تحلیلی از امام حسین، حرکت ایشان از مدینه تا گودی قتلگاه.
آوینی همان است که آقا او را سید شهیدان اهل قلم خوانده، پس حتما در قلم او چیزهایی است که در جای دیگر نمی توانی بیابی.
نامیرا: صادق کرمیار: رمانی که سرگذشت کسانی است که تردید دارند در یاری حسین اما به قطعیت می رسند و داستان کسانی که در یاری حسین اطمینان دارند و در آخر پیمان می شکنند.
نامیرا همان است که آقا گفته بودند اگر می خواهید فتنه های اخیر را بشناسید آن را بخوانید.
از دیار حبیب: سید مهدی شجاعی: داستان پیرمردی که حسین بسیار دوستش دارد و به دعوت حسین به کربلا می رود.
پدر عشق پسر: سید مهدی شجاعی: گوشه ای از عشق دوطرفه ی حسین و علی اکبر جوان.
آفتاب در حجاب:سید مهدی شجاعی: ذره ای از آچه در دل زینب (س) می گذرد و شرح دلاوری های مردانه ی بانوی بنی هاشم، عقیله العرب.
کرشمه ی خسروانی: سید مهدی شجاعی: نمایش نامه ای از داستان ابی عبدالله و نجات زنی پاک دامن به دست ایشان.
التماس دعا
یاعلی
داستانی دیگر از این حقیر:
دیشب بدجوری دلم گرفته بود، حال و حوصله ی درست و حسابی نداشتم، از یک طرف امتحان صبح را خراب کرده بودم و از طرف دیگر فردا امتحان سختی داشتم، به ساعت که صدای تیک تاکش روی اعصابم پتک می کوبید نگاه کردم، شب از نیمه گذشته بود، رضا را راضی کردم که از روی درب دانشگاه بپریم و تا پارک سرچهارراه برویم بلکه حال و هوایمان عوض شود.
به شدت عصبی بودم، حس تبه کاری داشتم، سر شب با مشت زدم میز مطالعه ی مجید بیچاره را خُرد کردم تمام دستم زخم شده بود و توی سرمای پارک گز گز می کرد.
اگه تا حالا مشرف
شده باشین حرم حضرت مولا و چشمتون به نور ایوان نجف منور شده باشه، حتما دقت کردین
که روی دیوار ورودی حرم مطهر امیر المومنین، زیارت نامه ی حضرت رسول رو کتیبه کرده
ن نه زیارت مرتضی علی رو!
بنا به آیه ی مباهله
حضرت امیر، جانِ رسول الله ست وامروز روز مباهله ست.
امروز چندین اتفاق
مبارک افتاده
1. نزول آیه ی تطهیر
2. حضرت رسول همراه مولا
علی و حضرت زهرا و حسنین در مقابل نصارای نجران ایستادن و قبل از نفرین کردن ،با آشکار
شدن آیات عذاب نصاری تسلیم شدند.
3. حضرت مولا در حال
رکوع انگشترشون رو به فقیر دادن و آیه ی ولایت نازل شد.
4. حضرت علی و خانم فاطمه ی زهرا و حسنین سه روز، روزه گرفتند و افطار خودشون رو به فقیر دادند و سوره ی هل اتی نازل شد.
روز مباهله ادامه ی عید غدیره.
عیدتون مبارک
اگه به مفاتیح شیخ عباس قمی سری بزنید برای امروز اعمالی رو ذکر کرده که به کارِتون میاد.
از همه مهمتر زیارت جامعه کبیره ست.
ما رو هم دعا کنید.
یامرتضی علی
قیصر امین پور را با کتاب
"بی بال پریدن"ش می شناختم، شیفته اش شده بودم، کتاب را به هرکس که
دوستش داشتم هدیه می دادم، هنوز هم اگر جوان حقیقت طلبی به "کتابستان "
ما سر بزند حتما "بی بال پریدن" را به او پیشنهاد می کنم.
کتابش را آنقدر می خواندم و می خوانم که خیلی از عباراتش
در ذهنم مانده، مثلا آنجا که پسر انسان آزاده ای به دوستش می گوید:"پدر من نه
کار دارد، نه خانه، اما پدر تو هم کار دارد، هم خانه و هم کارخانه"
آه که چقدر زود دیر می شود و قیصر امین پور زود تر از
آنکه فکرش را بکنیم از دنیا می رود.
روحش شاد
یاعلی
در ایام دانشجویی وقتی که خدمت رضا امیر خانی شرفیاب میشدیم یک بار گفت من کتابی رو که می خونم توصیف ها و تمثیل هاش رو یادداشت می کنم و بر اساس کتاب و موضوع تقسیم بندیشون می کنم بعدا اگر در نوشتن رمانی به کارم آمد ازش استفاده کنم.
مثلا می گفت تو یه متن خونده بود که ترمز محکم تریلی و تکون خوردنش مثل سلام چلچراغ می مونه، این مطلب رو برای کتاب قیدار کنار گذاشته بوده که البته یادش میره استفاده کنه!!!!!
از اون روز، حقیر هم اگه کتابی می خونم هر قسمتش که به نظرم جالب باشه رو یادداشت می کنم برای شما هم نمایش می دم شاید به دردتون خورد.
کتابی که تازه خوندم "او سلمان شد"ه ، شدیدا تحت تاثیرش واقع شدم، جون میده واسه انیمیشن شدن اما حیف که کسی به فکر نیست! و در این انیمیشن میشه شهرهای ایران آداب و رسومشون رو هم نشون داد چون سلمان از بسیاری از شهر های ایران عبور کرده تا به مدینه رسیده.
ناصر هاشم زاده و کتابش را قبلا تحت عنوان روزبه معرفی کرده بودم اما خودم کتاب را کامل نخونده بودم !
این کتاب مست کننده است
جام هایی از سبوی این کتاب:
رفتیم تو کوه و دشت و صحرا ، بعد می بینیم که یه عده اومدن دارن کوهِ خدا رو تبدیل می کنن به پارک ملی! یعنی دیگه اونجا هم طبیعی نیست.
حالا چه کار کردن؟ برای جوی آبی که اونجاست مرتب سد زده اند ، هر صد متر یک سد، حالا این جو چقدر آب دارد؟ از سرِ چشمه اش تا انتها شاید روی هم 20 لیتر!!!!!(الان که کلا خشکه حالا شاید بهار مثل شیر سماور چیزی وجود داشته باشد)
بعد بالای سدی که کاملا خشک است و هیچ آبی ندارد نوشته است: "شنا کردن ممنوع خطر غرق شدن" !!!!!!!!!
***
خوش باشید
یاعلی