کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

فروشگاه کتاب کتابستان شعبه اراک

کتابستان اراک

تشنه ی کتاب که بودم ، وقتی در شهر می گشتم، با چراغ بودم یا بی چراغ ، جایی را نمی یافتم که سیرابم کنند.

اما یکسالی می شود که دوستان ، دور هم جمع شدند و سقاخانه بنا کردند و تشنگان را آب می نوشانند.

"کتابستان اراک" ، سقاخانه است. سقاخانه ای که با همت بنا شد و با تلاش به راهش ادامه میدهد.

سقاخانه ، "کتابستان اراک" است که مامن اهالی فرهنگ و ادب و هنر است.

هرگاه تشنه شدی یا خسته بودی و دنبال مامن می گشتی، به سقاخانه ی "کتابستان" سری بزن.

یاعلی

::
آدرس: اراک، خیابان خرّم، جنب هتل زاگرس

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندها

محمد سهرابی

شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۵۵ ب.ظ
شاعری که برای اهل بیت در سبک هندی شعر می گوید و یک کتاب نثر هم به نام آقیانوس آلام در انتشارات نیستان چاپ کرده است ، که ما هم دفتر ها شعرش را داریم و هم اقیانوس آلامش را ، خیلی از شعر هایی را که حاج منصور می خواند ، او سروده است و تخلصش "معنی" است، در اینجا مدحی از مولا امیر المومنین را از او می آورم:

                            در معرکه چو تیغ کجت گشت سر فروش     تیغ تو خورد و خداوند گفت نوش

مرد جدال هستی و در زهد سخت کوش     تیر از نماز نافله ات می رود ز هوش

ناز طبیب می کشد این تیر زار را


کس نیست این چنین اسد بی بدل که تو     کس نیست این چنین همه علم و عمل که تو

کس نیست این چنین همه زهر و عسل که تو     احمد نرفت بر سر دوش تو بلکه تو

رفتی به شانه، احمد مکی تبار را

بیدار و خواب کیست به جز مرتضی علی     شر و صواب کیست به جز مرتضی علی

آب و شراب کیست به جز مرتضی علی     عالی جناب کیست به جز مرتضی علی

این هفت تخت و نه فلک بی قرار را

از خاک کشتگان تو باید سبو دمد     مست از نیام تو عمرو بن عبدود

بر عهد تو رطوبت مِی زد به هر بلد     خورشید مست کرد و دو دوره اضافه کرد

دادی ز بس به دست پیاله مدار را

مردان طواف جز سر حیدر نمی کنند     سجده به غیر خادم قنبر نمی کنند

قومی چو ما مراوده زین در نمی کنند     خورشید و مه ملاحظه ات گر نمی کنند

بر من ببخش گردش لیل و نهار را

افتد اگر أنا الله ات ای دوست بر درخت     ذوق لبت کلیم تراشد ز هر درخت

چون می شود ز نار تو زیر و زبر درخت     هر چیز هست نیست ز من نیک تر درخت

در من بدم دوباره، برقصان شرار را

خونین دلان به سلطنتش بی شمار شد     این سلطه در مکاشفه تاج انار شد(اشاره به ضربت خوردن مولا)

راضی نشد به عرش و به دلها سوار شد     این گونه شد که حضرت پروردگار شد

سجده کنید حضرت پروردگار را

آن که به خرج خویش مرا دار می زند     تکیه به دخل میثم تمار می زند

تنها نه اینکه جار تو عمار می زند     از بس که مستجار تو را جار می زند

خواندیم مست ِ جار همین مستجار را

با خود شدی میان نمازت چو روبرو     بر خویش سجده کردی و با خویش گفتگو

تاج تو"انما"ست نگین تو"تنفقوا"     چهل حلقه نیز اگر به رکوعش دهد عدو

نازل نمی شود ملکی این نثار را

دل تاب آن نداشت که بر هم زنی قرار     با من چنان مباش که با خلق روزگار

اصلا که گفته بود در آری ز من دمار     صد پاره شد دلم ز حسادت چنان انار

دادی چو بر گدای مدینه انار را

یارب کجاست حیدر کرار من، کجاست؟     ویران شدم به عشق تو معمار من کجاست؟

با من ندار باش بگو دار من کجاست؟     آن مهد آرزوی ثمر دار من کجاست؟

در کربلا بکار برایم تو دار را

احمد تو را به خلق إلی ربّنا شمرد     وقتی نبی شمرد یقینا خدا شمرد

خود را علی شمرد و گهی مرتضی شمرد     جبریل یک شبه به چهل جا تو را شمرد

ای نازم این فرشته ی حیدر شمار را

بی پرده گوشه ای بدنم را به خون بکش     کم کم مرا به شعله ی عشقی فزون بکش

تیغی به رویم از غم بی چند و چون بکش     بنشین و دفعتا جگرم را برون بکش

چون ذوالفقار خویش مرقصان شکار را

ذکر علی علی به دو عالم شراب بست     راه نگاه بر همه بیدار و خواب بست

در کربلا علی دگر ره به باب بست     بیچاره مادرش چه امیدی به آب بست

یا رب مریز تو دل امیدوار را

طفلی به آب رفت و به تیری شکار شد     پس تارهای صوتی او تار تار شد

زلفش بنفشه زار شد و لاله زار شد     تن پیش شاه ماند و سرش نی سوار شد

پر کرد نیزه حجم سر شیر خوار را

یاعلی

  • محمد گازرانی

شعر

معرفی کتاب

رمضان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی