جلسه نقد کلت 45
1.
وقتی خبر "رو نمایی و نقد کتاب کلت 45" را در "کافه کراسه" ی خیابان ابن سینا شنیدم ، خوشبختانه تهران بودم اما متاسفانه خیلی سرم شلوغ بود ، تلفن را برداشتم و تمام کارهایم را کنسل کردم ، نمی دانم آن روز از نظر مالی چقدر ضرر کردم ، اما ارزشش را داشت، به هر حال یکی از هم شهری هایم در معرض نقد غریبه ها بود!
هر طور بود خودم را به جلسه رساندم ، رضای امیرخانی نشسته بود و حسام الدین مطهری ، خدا می داند چقدر از کار مطهری تعریف کردند و چه زیبا نقدش کردند و خدا می داند چقدربه او احترام گذاشتند ، آنها توقع یک چنین رمانی را از جوانی با این سن و سال نداشتند و من توقع یک چنین نقد منصفانه و مودبانه ای را از تهرانی ها!
2.
وقتی خبر "رونمایی و نقد کتاب کلت 45" را در "اداره ارشاد اراک" شنیدم ، متاسفانه تهران بودم اما خوشبختانه اصلا سرم شلوغ نبود ، تلفن را برداشتم و برای اراک بلیط رزرو کردم و راه افتادم.
کمی دیر به جلسه رسیدم ، دیگر نقد آقای نیک فام داشت تمام می شد ، نوبت نقادی جوانی شد ، 24،5 ساله ، گفت: "من اصلا اسم کار شما را نه رمان می گذارم نه چیز دیگر ، این فقط یک نوشته است ، نوشته ی آقای مطهری"! بعد تر هم از این تر کیبات و جملات استفاده کرد: فیلم فارسی ، تکراری ، غیر خلاقانه ، اصلا تقصیر ماست که این کار را خواندیم و.... . گفتنی است که منتقد در حین نقد، خنده های زننده ی می کرد که اگر خوشبینانه نگاه کنیم ، بنده ی خدا مودبانه خندیدن را بلد نبود و اگر بد بینانه نگاه کنیم رسما داشت مطهری را مسخره می کرد. و دیگر اینکه او چنان با عصبانیت نقد می کرد که به لکنت افتاده بود مثلا "مهین" را می خواند "میهن" و"نژاد" را می خواند "زاده" و ده ،دوازده جور ایراد مشابه و این مطلب جمع را به خنده وا می دارد حتی دوستان منتقد را.
(به قول اهل خطابه ، من نکته ای رو داخل پرانتز بگم ، کاش ما یه جلساتی می ذاشتیم و توی اون منتقدین رو نقد می کردیم ، آخه برادر من اخلاق نقدت کو؟ کجای نقدت سازندگی داره؟ این که همش تخریبه، خدا رو شکر به زمان هم که اصلا پایبندی خاصی نداری و...)
تا اینجای کار کسی چیزی نمی گفت فقط در گوشه و کنار می شنیدیم: "یارو چی میگه؟" ، "به جای ده دیقه که ده ساعت حرف زد" و.... تا اینکه منتقد جوان ما اشاره کرد به بخشی از داستان که " چرا کسی که علیه رژیم فعالیت می کند نباید کوچکترین تدبیری برای فرار اندیشیده باشد؟" از گوشه و کنار مجلس مردم اعتراض می کردند اما خود آقای مطهری اینگونه جواب منتقد را داد:
- شما تا حالا در مورد سازمان مجاهدین کتاب خوندید؟
- نه!!!
- در مورد سایر گروههای انقلابی چطور؟
- نه!!!!
- اصلا در مورد تاریخ انقلاب کتاب خوندید؟
- نه!!!!!
- (صدایش را کمی بالا می برد) پس چرا در مورد این مسایل نظر می دید؟ اگه دوتا کتاب خونده بودید می فهمیدید بچه های سازمان به خاطر همین عدم تدبیر شون بوده که خیلی زود دستگیر می شدن و این تقصیر منِ نویسنده نیست. تقصیر سازمان مجاهدینه!
یک نفر که از رفقای جوان منتقد به نظر می رسد از دور داد می زند:
- شما باید این ها رو توی متن می آوردید.
- (صدایش را بالا تر می برد) من این کتاب را برای کسایی ننوشتم که بدیهییات تاریخ انقلابشون رو هم بلد نیستن.
- یعنی شما میگید برای خوندن کتابتون باید واحد پیش نیاز پاس کرد؟
- کسی که به این سن رسیده و تا حالا دغدغه ی تاریخ انقلابش رو نداشته و مطالعش نکرده ، همون بهتر که کتاب منو نخونه
بعد هم مطهری از صندلیش بلند شد و رو به دکتر روحی کرد و گفت: "من نقد شما رو خارج از جلسه می شنوم دیگه تحمل شنیدن غرغرا و مسخره کردنای این ها رو ندارم."
و با ناراحتی جلسه را ترک کرد.
والسلام
یاعلی
- ۹۲/۰۴/۱۸
(صدایش را کمی بالا می برد) چه قدر اندازه گیری هایتان متفاوت است.